تمایز قائل شدن بین حادثه واقعی آیات شیطانی و رمان خیالی سلمان رشدی از اهمیت بالایی برخوردار است. حادثه اصیل، نور بر خطاپذیری در وحی ادعایی الهی میتاباند، وجود الله آسمانی را به چالش میکشد و پیشنهاد میکند که محمد خود مسئول وحی بوده و در نتیجه، خطاهای انسانی در آن رخ داده است.
هیچ رویداد دیگری به اندازه حادثه اصیل آیات شیطانی، خطاهای انسانی در وحی ادعایی الهی را به وضوح آشکار نمیسازد. متأسفانه، اکثریت قریب به اتفاق مردم، از جمله مسلمانان، از این رویداد مهم بیاطلاع هستند.
این عدم آگاهی را میتوان به سردرگمی ناشی از رمان تخیلی آقای رشدی با عنوان “آیات شیطانی” نسبت داد که شباهت کمی به حادثه واقعی دارد. متأسفانه، این سوءتفاهم مانع از آن شده است که حادثه واقعی آیات شیطانی به توده مردم برسد. در حال حاضر، مردم برای تمایز بین واقعیت و تخیل دچار مشکل هستند.
مدافعان اسلامی از این وضعیت سوءاستفاده کرده و از آن برای تحریک نفرت در میان جوانان مسلمان علیه غرب بهرهبرداری کردهاند.
اگرچه آقای رشدی را نمیتوان مسئول این وضعیت دانست، زیرا او نویسندهای باهوش بود که تناقضات موجود در وحی ادعایی الهی را مشاهده کرد، اما نه یک محقق اسلامی بود و نه توانایی مقابله با حملات تهدیدآمیز به جان خود را داشت. مسئولیت آگاهسازی جهان از حادثه اصیل، در درجه اول بر عهده محققان مطالعات اسلامی و شاید مسلمانان سابق است.
در حوزه مطالعات اسلامی، تحقیقات علمی قابل توجهی در مورد حادثه آیات شیطانی در سال 2017 با انتشار کتاب آقای شهاب احمد[1]1. Shahab Ahmed با عنوان “پیش از ارتدکس: آیات شیطانی در اسلام اولیه”[2]2. Before Orthodoxy: The Satanic Verses in Early Islam پدیدار شد. این اثر پیشگامانه شامل مجموعهای از 50 روایت مرتبط با این حادثه است.
آقای شهاب احمد، فردی درخشان، کتابی خارقالعاده نوشت. با این حال، این اثر ناتمام باقی ماند، زیرا او قصد داشت قبل از مرگ زودهنگامش در سال 2015 در سن 48 سالگی بر اثر سرطان خون، جلد دوم و سوم را بنویسد. درگذشت او ضایعهای بزرگ بود. با این وجود، خوشبختانه جلد اول اثر قابل توجه او در سال 2017 حتی پس از مرگش منتشر شد. از همه کسانی که در انتشار این کتاب نقش داشتند قدردانی میکنیم.
اکنون حادثه واقعی آیات شیطانی را ارائه میدهیم، اهمیت آن را برجسته میکنیم و تأکید میکنیم که چرا آگاهی از آن برای کل جهان بسیار مهم است.
در مکه باستان، جامعه بت پرست با بیسوادی و خرافات مشخص میشد. آنها خدایان متعددی را میپرستیدند و برای ورود خدایان جدید باز بودند، همانطور که وجود 360 بت در کعبه، که هر کدام نماینده قبایل مختلف بودند، گواه این امر است. با این حال، آنها به شدت با هر کسی که اصالت خدایانشان را زیر سوال میبرد، مخالفت میکردند، به ویژه به این دلیل که اقتصاد آنها با پرستش این خدایان در هم تنیده بود. حج سالانه به مکه ثروت و رونق را برای شهر به ارمغان میآورد.
هنگامی که محمد دین جدید خود را تأسیس کرد، مرتکب اشتباه به چالش کشیدن خدایان بت شد و ادعا کرد که آنها باطل هستند. این امر منافع مذهبی و اقتصادی مکیان را تهدید کرد، زیرا آنها از دست دادن اهمیت خدایان خود میترسیدند. پیش از محمد، یهودیان و مسیحیان نیز تلاشهای مشابهی برای رد خدایان بت انجام داده بودند، اما ناکام مانده بودند.
در نتیجه، مردم مکه به شدت علیه محمد و پیروانش واکنش نشان دادند. وضعیت به قدری خصمانه شد که بسیاری از پیروان او مجبور شدند از مکه فرار کرده و برای نجات جان خود به حبشه پناه ببرند.
محمد با درک اشتباه خود، نقشه جدیدی برای آشتی با مکیان طراحی کرد. او قصد داشت با ستایش خدایان بت آنها، آنها را متقاعد کند که الله را به عنوان خدای جدید و خود را به عنوان پیامبر بپذیرند. به عنوان بخشی از این طرح، محمد شروع به بیان “تمایل” خود برای اینکه الله مقام والای خدایان مکه را به رسمیت بشناسد، کرد.
در جریان گردهمایی قریش، محمد ادعا کرد که الله از طریق جبرئیل فرشته شروع به وحی پیامهایی به او کرده است. در همین مناسبت بود که سوره نجم را تلاوت کرد.
در سوره نجم، محمد همچنین خدایان زن بت را به رسمیت شناخت و مقام والا و توانایی شفاعت آنها را ستود. این ستایش شامل مجموعاً چهار آیه بود:
وَاللاتِ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةِ الأُخْرَى، فَإِنَّهُنَّ الْغَرَانِیقُ الْعُلَى وَإِنَّ شفاعتهن لَتُرْتَجَى[3]3. معجم البلدان، ج4، ص116
آیه ۱: آیا در مورد لات و عزی، خدایان زن، اندیشیدهاید؟
آیه ۲: و منات، سومین خدا؟
آیه ۳: این (۳ خدا) مانند درناهای بلند پرواز هستند (یعنی دارای مقام والا هستند).
آیه ۴: به راستی شفاعت آنها پذیرفته میشود.
پس از اتمام سوره نجم، محمد سجده کرد و قریش نیز به دنبال او سجده کردند و مقام والای خدایان زن خود را پذیرفتند.
خدایان زن بت به درناهای بلند پرواز تشبیه شدند، در حالی که “بلند پرواز” به طور استعاری به معنای پرواز بلند در نزدیکی آسمانها بود، جایی که الله به طور فیزیکی حضور دارد، تا به عنوان شفیع عمل کنند.
با این حال، نقشه محمد در نهایت شکست خورد، زیرا مردم تناقضات آشکاری را در وحی الهی مشاهده کردند. وحیهای قبلی به طور مداوم خدایان بت را به عنوان خدایان باطل محکوم کرده بودند، در حالی که این وحی جدید اصالت، مقام والا و توانایی شفاعت آنها را تأیید میکرد.
در نتیجه، بت پرستان مکه به راحتی نتیجه گرفتند که الله در آسمانها وجود ندارد و محمد خود این وحیها را جعل میکند. آنها پس از این حادثه محمد را بیشتر مسخره کردند.
محمد با شکست نقشه خود، به روایت جدیدی متوسل شد. او ادعا کرد که الله هیچ چیز در مورد مقام والای خدایان بت وحی نکرده است، بلکه این اشتباه خود او بوده است. او ادعا کرد که شیطان او را گمراه کرده و منجر به بیان دو آیه شیطانی شده است.
در این داستان تازه ساخته شده، محمد به قریش گفت:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ[4]4. آیه 52 سوره حج لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ [5]5. آیه 53 سوره حج
و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، جز اینکه وقتی “آرزو” کرد (تمنی)، شیطان (آیات شیطانی را) در “آرزوی” او (امنیته) القا کرد، پس خداوند آنچه را که شیطان القا میکند “نسخ” میکند. سپس خداوند آیات خود را دوباره دقیق میکند (با حذف آیات شیطانی منسوخ شده). و خداوند دانا و حکیم است. او (خداوند) آنچه را که شیطان القا میکند، “آزمایشی” برای کسانی قرار میدهد که در قلبهایشان بیماری (نفاق و کفر) و قلبهایشان سخت است.
دو آیه جدید سوره حج چندین هدف را دنبال میکرد که میتوان آنها را به شرح زیر خلاصه کرد:
بنابراین، پس از تمام این اصلاحات و حذف آیات به نام “نسخ” و حذف، امروز سوره نجم به این شکل در قرآن موجود است:
سوره نجم | آیات | شرح |
19 | آیا به لات و عزی اندیشیدهاید؟ | |
20 | و منات، آن سومین دیگر؟ | |
منسوخ و حذف شده | اینان بانوان بلندمرتبهای چون درناهای بلندپروازند؛ | این دو آیه به «آیات شیطانی» معروفند. محمد بعداً آنها را از سوره نجم منسوخ و حذف کرد. |
بهراستی شفاعتشان پذیرفته است | ||
21 | آیا سهم شما پسرها و سهم او (الله) دخترهاست؟ | محمد بعداً ادعا کرد که وحی این آیات، که بهجای آیات شیطانی در سوره نجم قرار گرفت، برای رد آیات شیطانی (یعنی انکار مقام والای خدایان زن بت نزد الله) بوده است. |
22 | این تقسیمی است نامعقول. | |
23 | اینها جز نامهایی نیستند که شما و پدرانتان آنها را ساختهاید، و خدا هیچ دلیلی برای آنها نازل نکرده است. آنها جز از گمان و آنچه نفس میخواهد پیروی نمیکنند، درحالیکه هدایت از سوی پروردگارشان برایشان آمده است. | |
24 | یا آیا انسان هر چه «آرزو» (تمنی) میکند، به دست میآورد؟ | محمد آیه دیگری به سوره نجم اضافه کرد، با هدف محافظت از خود در برابر «آرزوی» قبلیاش که در آن آرزو کرده بود الله چیزی مطلوب درباره خدایان بت نازل کند. |
25 | آخرت و دنیا از آن خداست. | محمد آیات جدید بیشتری در سوره نجم گنجاند تا «شفاعت» خدایان زن بت بلندمرتبهای را که در آیات شیطانی به آن اذعان کرده بود، نفی کند. این آیات جدید نشان میداد که اگرچه فرشتگان نیز در آسمانها نزدیک الله سکونت/پرواز میکنند (مشابه خدایان زن بت بلندپرواز)، اما شفاعت آنها جز با اجازه الله پذیرفته نمیشود. |
26 | چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند که شفاعتشان سودی نمیبخشد، مگر پس از آنکه خداوند به هر کس که بخواهد اجازه دهد و بپسندد. |
لطفاً توجه داشته باشید که مدافعان اسلامی امروزی انکار میکنند که آیات 19 تا 26 سوره نجم ارتباطی با حادثه آیات شیطانی دارند، زیرا آنها وقوع این حادثه را به طور کلی انکار میکنند.
با این وجود، وجود کلمات “آرزو” و “شفاعت” در این آیات بسیار مهم است، زیرا انکار وقوع این حادثه را برای آنها غیرممکن میسازد.
آیا هر چه آدمى آرزو (تَمَنَّىٰ) کند برایش حاصل است؟[6]6. آیه 24 سوره نجم
هم آخرت و هم دنیا از آن خداست.[7]7. آیه 25 سوره نجم
و چه بسیار فرشتگان در آسمانند که شفاعتشان هیچ سود ندهد، مگر از آن پس که خدا براى هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد.[8]8. آیه 26 سوره نجم
وجود آیه 24 در سوره نجم (أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّىٰ یا آیا انسان هر چه “آرزو” میکند خواهد داشت؟)، شواهدی را در تأیید اصالت حادثه معروف به آیات شیطانی که در 50 روایت ذکر شده است، ارائه میدهد.
با توجه به این زمینه، گنجاندن آیه 24 در این نقطه خاص غیرمنطقی به نظر میرسد و فاقد انسجام است.
با این حال، اگر بپذیریم که حادثه آیات شیطانی واقعاً رخ داده است (همانطور که در آن 50 روایت ذکر شده است)، آیه 24سوره نجم بلافاصله در این مکان کاملاً منطقی و معقول میشود. این ثابت میکند که نویسنده قرآن (یعنی محمد) بعداً این آیه 24 (در مورد به دست آوردن آنچه انسان آرزو میکند) را در اینجا گنجانده است، تا با حادثه آیات شیطانی مقابله کند، که در آن قبلاً به مکیان در مورد “آرزوی” خود برای آشتی با آنها گفته بود.
به همین ترتیب، کلمه “شفاعت” در آیه 26 سوره نجم نیز ثابت میکند که در واقع این آیه نیز با حادثه آیات شیطانی مرتبط بوده است.
و چه بسیار فرشتگان در آسمانند که شفاعتشان هیچ سود ندهد، مگر از آن پس که خدا براى هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد.[9]9. آیه 26 سوره نجم
بار دیگر، آشکار است که گنجاندن آیه مربوط به “شفاعت فرشتگان” هیچ ارتباطی با آیات اطراف ندارد. این آیه خارج از جایگاه خود قرار گرفته و هیچ ارتباط منطقی یا معناداری با متن آیات قبلی یا بعدی ایجاد نمیکند.
با این حال، اگر بپذیریم که حادثه آیات شیطانی واقعاً رخ داده است (همانطور که در آن 50 روایت ذکر شده است)، آیه 26 بلافاصله در این مکان کاملاً منطقی و معقول میشود، در حالی که دو آیه شیطانی منسوخ/حذف شده در مورد “شفاعت” الهههای بت پرست صحبت میکردند.
این ثابت میکند که نویسنده قرآن این آیه جدید را در مورد شفاعت فرشتگان در اینجا نازل کرده است تا آیات شیطانی را که شفاعت الهههای بت پرست را تأیید میکردند، رد کند.
این دو آیه اضافی به شرح زیر هستند:
آیه اول از سوره حج است:
و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، جز اینکه وقتی “آرزو” کرد، شیطان (آیات شیطانی را) در “آرزوی” او القا کرد، پس خداوند آنچه را که شیطان القا میکند “نسخ” میکند. سپس خداوند آیات خود را دوباره دقیق میکند (با حذف آیات شیطانی منسوخ شده). و خداوند دانا و حکیم است.[10]10. آیه 52 سوره حج
آیه دوم از سوره اسراء است:
و همانا نزدیک بود تو را از آنچه به تو وحی کردیم منحرف سازند تا غیر آن را به ما نسبت دهی (یعنی آیات شیطانی)؛ و در آن صورت تو را دوست خود میگرفتند.[11]11. آیه 73 سوره اسراء و اگر تو را استوار نکرده بودیم، نزدیک بود اندکی به آنان متمایل شوی (یعنی تمایل محمد به آشتی با آنها).[12]12. آیه 74 سوره اسراء آنگاه [اگر متمایل میشدی]، در این دنیا و در آن دنیا عذابی دو چندان به تو میچشاندیم. آنگاه در برابر ما یاوری برای خود نمییافتی.[13]13. آیه 75 سوره اسراء
تمام آیات ذکر شده در بالا در پاسخ به حادثه آیات شیطانی نازل شدهاند. با این حال، مسلمانان بعدها این آیات را در سراسر سورههای مختلف قرآن پراکنده کردند و عمداً از یافتن آنها در یک مکان توسط خوانندگان جلوگیری کردند تا از ایجاد سوال در مورد حادثه آیات شیطانی جلوگیری کنند.
مدافعان اسلامی هرگونه ارتباط بین این آیات سوره نجم و سوره حج را انکار میکنند، زیرا کل حادثه آیات شیطانی و آن 50 روایت مربوط به آنها را انکار میکنند.
با این حال، سوره حج گواهی است بر اینکه واقعاً نسخ و حذف (به نام پاکسازی پلیدی) آیات قرآنی رخ داده است.
و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، جز اینکه وقتی “آرزو” کرد، شیطان (آیات شیطانی را) در “آرزوی” او القا کرد، پس خداوند آنچه را که شیطان القا میکند “نسخ” میکند. سپس خداوند آیات خود را دوباره دقیق میکند (با حذف آیات شیطانی منسوخ شده). و خداوند دانا و حکیم است.[14]14. آیه 52 سوره حج او (خداوند) آنچه را که شیطان القا میکند، “آزمایشی” برای کسانی قرار میدهد که در قلبهایشان بیماری (نفاق و کفر) و قلبهایشان سخت است.[15]15. آیه 53 سوره حج
بنابراین، کدام آیات بودند که نسخ و سپس به نام دقیق کردن دوباره قرآن حذف شدند؟
50 روایت همگی متفق القول هستند که سوره نجم بود که در آن آیات شیطانی نسخ و سپس برای دقیق کردن دوباره قرآن حذف شدند. بنابراین، این آیات سوره حج و سوره نجم مستقیماً به یکدیگر مرتبط هستند و در مورد یک حادثه هستند.
بنابراین، اگر مدافعان اسلامی امروزی هرگونه ارتباط بین این آیات سوره حج و سوره نجم را انکار میکنند، باید به ما بگویند:
به همین ترتیب، وقوع کلمه “آرزو” (‘تمنی’) در هر دو آیه سوره نجم و سوره حج نیز ثابت میکند که آنها با یکدیگر مرتبط هستند.
(سوره نجم، آیه 24) یا آیا انسان هر چه “آرزو” میکند (تمنی) خواهد داشت؟
و
(سوره نجم، آیه 52) و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، جز اینکه وقتی “آرزو” کرد (تمنی)، شیطان (آیات شیطانی را) در آرزوی او (امنیته) القا کرد، پس خداوند آنچه را که شیطان القا میکند “نسخ” میکند. سپس خداوند آیات خود را دوباره دقیق میکند (با حذف آیات شیطانی منسوخ شده).
بنابراین، این آیات قرآنی خود ثابت میکنند که آن 50 روایت در مورد حادثه آیات شیطانی صحیح هستند.
باز هم، مدافعان اسلامی مجبور به انکار هرگونه ارتباط بین آیات 73 تا 75 سوره اسراء و حادثه آیات شیطانی هستند. این امر به دلیل دو اشتباهی است که محمد هنگام سرودن این آیه مرتکب شد.
و همانا نزدیک بود تو را از آنچه به تو وحی کردیم منحرف سازند تا غیر آن را به ما نسبت دهی (یعنی آیات شیطانی)؛ و در آن صورت تو را دوست خود میگرفتند. و اگر تو را استوار نکرده بودیم، نزدیک بود اندکی به آنان متمایل شوی (یعنی تمایل محمد به آشتی با آنها). آنگاه [اگر متمایل میشدی]، در این دنیا و در آن دنیا عذابی دو چندان به تو میچشاندیم. آنگاه در برابر ما یاوری برای خود نمییافتی.
محمد در تلاش بود تا تقصیر آیات شیطانی را از الله به خود منتقل کند. بسیار مهم بود که الله را از هرگونه مسئولیتی مبرا کند، با تأکید بر اینکه شیطان هیچ قدرتی بر الله ندارد و او معصوم است. عدم انجام این کار میتوانست پایه و اساس کل دین جدید محمد را به خطر بیندازد. برای تقویت موضع خود، محمد آیه بعدی را نازل کرد و این تصور را ایجاد کرد که الله از این اشتباه او ناراضی است و حتی او را به عذاب مضاعف تهدید کرده است.
سیوطی در تفسیر خود ذیل آیه 73سوره اسراء این روایت را ثبت کرده است:
و ابن ابی حاتم از محمد بن کعب القرظی روایت کرد که گفت: خداوند {سوگند به ستاره چون فرود آید} (نجم، آیه 1) را نازل کرد و رسول خدا این آیه را برای آنها تلاوت کرد: {آیا لات و عزی را دیدهاید؟} (نجم، آیه 19). سپس شیطان دو عبارت را بر او القا کرد: “آنها درناهای والامقام هستند و به راستی شفاعت آنها امید میرود.”
پیامبر بقیه سوره را تلاوت کرد و سجده کرد. سپس خداوند {و همانا نزدیک بود تو را از آنچه به تو وحی کردیم منحرف سازند…} (اسراء، آیه 73) را نازل کرد.
پیامبر در حالت غم و اندوه باقی ماند تا اینکه خداوند متعال {و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم…} (حج، آیه 52) را نازل کرد.[16]16. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج5، ص319
با این حال، مدافعان اسلامی آن را انکار میکنند، زیرا نمیتوانند اجازه دهند این آیه با حادثه آیات شیطانی مرتبط شود در حالی که محمد در این آیه دو اشتباه فاحش مرتکب شده است.
اشتباه اول: این آیه ادعا میکند که محمد میتواند برای اشتباه “غیرعمدی” خود مجازات مضاعف شود.
با این حال، یک سوال مهم مطرح میشود: مجازات معمولاً برای اشتباهات عمدی در نظر گرفته میشود. طبق قرآن، محمد آیات شیطانی را عمداً تلاوت نکرد. او واقعاً معتقد بود که الله آرزوی او را برآورده کرده و جبرئیل آن آیات را از طرف الله آورده است. اگر الله به شیطان اجازه داده بود پیامبر را گمراه کند، چرا پیامبر باید برای یک اشتباه غیرعمدی مجازات مضاعف شود؟
اشتباه دوم: این آیه ادعا میکند که شیطان نبود که محمد را برای افزودن آیات شیطانی گمراه کرد، بلکه مکیان بودند که محمد را در انجام آن گمراه کردند.
دوباره به آیات 73 تا 75 سوره اسراء نگاه کنید:
و همانا نزدیک بود آنان (یعنی بت پرستان مکه) تو را از آنچه به تو وحی کردیم منحرف سازند تا غیر آن را به ما نسبت دهی (یعنی آیات شیطانی)؛ و در آن صورت آنان تو را دوست خود میگرفتند. و اگر تو را استوار نکرده بودیم، نزدیک بود اندکی به آنان متمایل شوی (یعنی تمایل محمد به آشتی با آنها). آنگاه [اگر متمایل میشدی]، در این دنیا و در آن دنیا عذابی دو چندان به تو میچشاندیم. آنگاه در برابر ما یاوری برای خود نمییافتی.
محمد فقط یک انسان بود و طبیعتاً هنگام سرودن آیات خودش مستعد چنین اشتباهاتی بود. او فراموش کرد که:
او قبلاً شیطان را برای گمراهی خود مقصر دانسته بود.
و او قبلاً ادعا کرده بود که هیچ چیز را عمداً “اختراع” نکرده است، بلکه شیطان بود که آن 2 آیه را وارد کرد.
در مرحله بعد، مدافعان اسلامی هفت روایت مختلف را برای قطع ارتباط این آیه با حادثه آیات شیطانی جعل کردند. با این حال، مانند همه دروغها، تناقضاتی در تمام این 7 روایت ظاهر شد، به طوری که هر کدام ادعا میکردند حادثه جداگانهای برای نزول همان آیه رخ داده است.[17]17. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج5، ص318
از نظر منطقی، این آیه فقط در ارتباط با یک حادثه نازل شده است. علاوه بر این، خود آیه، با اشاراتش به وسوسه و اختراع چیز جدیدی در مورد الله، کاملاً با متن حادثه آیات شیطانی مطابقت دارد.
اسلام گرایان باید برای جعل هزاران روایت از این دست محکوم شوند.
ابن جریر طبری این روایت را ثبت کرده است:
یعقوب بن ابراهیم برایم بازگو کرد، گفت: ابن عُلیه از محمد بن اسحاق برایم بازگو کرد، گفت: سعید بن میناء، غلام ابوالبختری برایم بازگو کرد، گفت: ولید بن مغیره، عاص بن وائل، اسود بن مطلب و امیه بن خلف رسول خدا را ملاقات کردند و گفتند: ای محمد، بیا آنچه را تو میپرستی بپرستیم و آنچه را ما میپرستیم تو بپرست، و تو را در تمام امورمان شریک میکنیم. اگر آنچه تو آوردهای بهتر از آنچه در دست ماست، تو را شریک خود کردهایم و از بهره خود از آن گرفتهایم، و اگر آنچه در دست ماست بهتر از آنچه در دست توست، تو را در امر خود شریک کردهایم و از بهره خود از آن گرفتهایم. پس خداوند عزوجل نازل کرد: بگو ای کافران، تا آخر سوره. رسول خدا مشتاق صلاح قومش بود و دوست داشت به هر طریقی که ممکن است به آنها نزدیک شود. ذکر شده است که او آرزو میکرد راهی برای نزدیک شدن به آنها بیابد. در این باره، آنچه ابن حمید برایمان بازگو کرد، اتفاق افتاد، گفت: سلمه برایمان بازگو کرد، گفت: محمد بن اسحاق از یزید بن زیاد مدنی از محمد بن کعب قرظی برایم بازگو کرد، گفت: وقتی رسول خدا رویگردانی قومش از خود را دید و از دوری آنها از آنچه از جانب خدا برایشان آورده بود، ناراحت شد، در دل خود آرزو کرد که از جانب خدا چیزی برایش بیاید که بین او و قومش نزدیکی ایجاد کند. او با وجود محبت و حرص به قومش، دوست داشت که برخی از مسائلی که در مورد آنها سختگیرانه بود، نرم شود، تا اینکه این آرزو را در دل خود پروراند و آن را دوست داشت. پس خداوند عزوجل نازل کرد: (سوگند به ستاره چون فرود آید، همنشین شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده و از روی هوای نفس سخن نمیگوید… وقتی به این سخن رسید: آیا لات و عزی و منات، آن سومین دیگر را دیدید؟) شیطان بر زبان او القا کرد، به خاطر آنچه در دل خود میپروراند و آرزو میکرد که قومش آن را بپذیرند: آن درناهای بلندمرتبه، و شفاعتشان امید میرود. وقتی قریش شنیدند، خوشحال شدند و از آنچه در مورد خدایانشان گفته شده بود، خشنود و متعجب شدند و به او گوش دادند. و مؤمنان پیامبرشان را در آنچه از جانب پروردگارشان آورده بود، تصدیق میکردند و او را به خطا و وهم و لغزش متهم نمیکردند. وقتی به سجده سوره رسید و آن را به پایان رساند، سجده کرد، و مسلمانان به پیروی از پیامبرشان و تصدیق آنچه آورده بود، سجده کردند، و مشرکان قریش و غیر آنها که در مسجد بودند، وقتی ذکر خدایانشان را شنیدند، سجده کردند. پس در مسجد هیچ مؤمن و کافری نماند مگر اینکه سجده کرد، جز ولید بن مغیره که پیرمردی سالخورده بود و نتوانست سجده کند، پس مشتی از ریگ برداشت و بر آن سجده کرد. سپس مردم از مسجد پراکنده شدند، و قریش در حالی که از آنچه در مورد خدایانشان شنیده بودند خوشحال بودند، بیرون رفتند و میگفتند: محمد خدایان ما را به بهترین نحو یاد کرد، و در آنچه تلاوت میکند گمان کرد که آنها درناهای بلندمرتبه هستند و شفاعتشان امید میرود. خبر سجده به اصحاب رسول خدا در سرزمین حبشه رسید، و گفته شد که قریش مسلمان شدهاند، پس مردانی از آنها برخاستند و دیگران باقی ماندند. جبرئیل نزد رسول خدا آمد و گفت: ای محمد، چه کردی؟ آنچه را از جانب خداوند عزوجل برایت نیاورده بودم، برای مردم تلاوت کردی و آنچه را به تو نگفته بودم، گفتی. رسول خدا از این بابت بسیار اندوهگین شد و از خدا ترسید. پس خداوند عزوجل که به او مهربان بود، نازل کرد و او را تسلی داد و امر را بر او آسان کرد و به او خبر داد که هیچ پیامبر و رسولی قبل از او نبوده که مانند او آرزو کرده باشد و مانند او دوست داشته باشد، مگر اینکه شیطان در آرزویش القا کرده، همانطور که بر زبان او القا کرده است. پس خداوند آنچه را شیطان القا کرده بود نسخ کرد و آیات خود را محکم کرد، یعنی تو مانند برخی از پیامبران و رسولان هستی. پس خداوند عزوجل نازل کرد: (و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، مگر اینکه وقتی آرزو کرد، شیطان در آرزویش القا کرد، پس خداوند آنچه را شیطان القا میکند نسخ میکند، سپس خداوند آیات خود را محکم میکند، و خداوند دانا و حکیم است). پس خداوند عزوجل اندوه را از پیامبرش دور کرد و او را از آنچه میترسید ایمن ساخت، و آنچه را شیطان بر زبان او از ذکر خدایانشان القا کرده بود، مبنی بر اینکه آنها درناهای بلندمرتبه هستند و شفاعتشان امید میرود، با سخن خداوند عزوجل نسخ کرد، ذکر لات و عزی و منات، آن سومین دیگر (آیا برای شما پسران و برای او دختران است؟ در این صورت، تقسیمی نارواست، اینها جز نامهایی نیستند که شما و پدرانتان نامگذاری کردهاید… تا آنجا که میفرماید: برای هر کس که بخواهد و بپسندد). یعنی، چگونه شفاعت خدایان شما نزد او سود میبخشد؟ وقتی از جانب خدا آنچه شیطان بر زبان پیامبرش القا کرده بود نسخ شد، قریش گفتند: محمد از آنچه در مورد منزلت خدایان شما نزد خدا ذکر کرده بود، پشیمان شد و آن را تغییر داد و چیز دیگری آورد. و آن دو حرفی که شیطان بر زبان رسول خدا القا کرده بود، در دهان هر مشرکی افتاد و شرارتشان بر آنچه بودند افزوده شد و بر مسلمانان سخت گرفتند.[18]18. تاریخ الطبری، ج2، ص75-77
سیوطی این حادثه را از طریق یک زنجیره روایت “صحیح” ثبت کرده است:
ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم و ابن مردویه با سندی صحیح از سعید بن جبیر روایت کردهاند که گفت: رسول خدا در مکه سوره نجم را قرائت میکردند، وقتی به این موضع رسیدند: «آیا لات و عزی و منات، آن سومین دیگر را دیدید؟» شیطان بر زبانشان القا کرد: «آنها درناهای بلندمرتبه هستند و به راستی شفاعتشان امید میرود.»
گفتند: «امروز خدایان ما را به نیکی یاد کرد.» پس سجده کردند و آنها نیز سجده کردند. سپس جبرئیل بعد از آن نزدشان آمد و گفت: «آنچه را برایت آوردهام بر من عرضه کن.»
وقتی به: «آنها درناهای بلندمرتبه هستند و به راستی شفاعتشان امید میرود» رسید، جبرئیل به او گفت: «من این را برایت نیاوردهام، این از شیطان است.» پس خداوند نازل کرد: «و ما پیش از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم…»[19]19. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج6، ص65
اگر میخواهید هر 50 روایت را بخوانید، لطفاً به کتاب آقای شهاب احمد مراجعه کنید.
پینوشت:
استفاده مکرر از بهانه “آزمایش” در قرآن عجیب است. هرگاه نویسنده قرآن با سؤالات بیجواب مواجه میشد، به همین بهانه متوسل میشد. برای مثال، وقتی یهودیان محمد را بهعنوان پیامبر خدا رد کردند، او خشمگین شد و نویسنده قرآن دستور تغییر جهت قبله (از اورشلیم به مکه) را صادر کرد. وقتی اعتراضاتی مطرح شد، نویسنده قرآن بار دیگر به بهانه “آزمایش” متوسل شد تا مشخص کند چه کسی با محمد ثابت قدم میماند (آیه 143 سوره بقره). حتی گیجکنندهتر این است که حتی یک نفر، چه مسلمان و چه منافق، به دلیل تغییر قبله محمد را ترک نکرد. در این مورد، نرخ موفقیت 100٪ بود، و همه، از جمله منافقان، در آزمون قبول شدند. پس اگر همه، از جمله منافقان، در آن قبول میشدند، هدف از چنین آزمایشی چه بود؟ واقعیت این است که این “آزمایش” بهانهای ضعیف است، و دلیل واقعی تغییر قبله خصومت با یهودیان بود.
اسلام ادعا میکند که حتی موجودی فروتن مانند خر، توانایی درک حضور شیطان و هشدار دادن به دیگران را دارد. با این حال، متناقض به نظر میرسد که پیامبر محمد و جبرئیل، که از جایگاه معنوی قابل توجهی برخوردارند، قادر به دیدن شیطان نبودند. در نتیجه، شیطان بر محمد و جبرئیل تسلط یافت و بر وحی تأثیر گذاشت.
صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق:
قتیبة برایمان بازگو کرد، گفت: لیث برایمان بازگو کرد، از جعفر بن ربیعه، از اعرج، از ابوهریره که پیامبر فرمودند: «وقتی صدای خروسها را شنیدید، از فضل خدا بخواهید، زیرا آنها فرشتهای را دیدهاند، و وقتی صدای عرعر الاغ را شنیدید، از شر شیطان به خدا پناه ببرید، زیرا او شیطانی را دیده است.»[20]20. صحیح بخاری، حدیث 3303
در نمونهای دیگر، پیامبر محمد قدرت خود را با بازگو کردن برخوردی که در آن نه تنها شیطان را درک کرد، بلکه به طور استعاری نماد غلبه بر او، تقریباً خفه کردن او تا سرحد مرگ، را بیان میکند.
صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق:
محمود برایمان بازگو کرد، گفت: شبابة برایمان بازگو کرد، گفت: شعبة برایمان بازگو کرد، از محمد بن زیاد، از ابوهریره، از پیامبر که نمازی خواندند، فرمودند: «شیطان بر من ظاهر شد و بر من حمله کرد تا نمازم را قطع کند، پس خداوند مرا بر او چیره کرد و او را خفه کردم، و همانا قصد کردم او را به ستونی ببندم تا صبح شود و شما او را ببینید، پس سخن سلیمان پیامبر را به یاد آوردم: پروردگارا، ملکی به من ببخش که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد. پس خداوند او را رانده شده برگرداند.» سپس نضر بن شمیل گفت: “فذعته” با ذال یعنی او را خفه کردم، و “فدعته” از سخن خداوند “یوم یدعون” یعنی رانده میشوند، و درست آن “فدعته” است، جز اینکه او با تشدید عین و تاء چنین گفت.[21]21. صحیح بخاری، حدیث 1210
از یک طرف، محمد از چنان جایگاه بالایی برخوردار است که حتی خواب یک فرد عادی نیز در حضور محمد در خوابش از شیطان مصون میشود، اما از طرف دیگر، محمد خود از گمراهی توسط شیطان مصون نبود.
صحیح بخاری، کتاب التعبیر:
معلی بن اسد برایمان بازگو کرد، گفت: عبدالعزیز بن مختار برایمان بازگو کرد، گفت: ثابت بنانی برایمان بازگو کرد، از انس که پیامبر فرمودند: «هر کس مرا در خواب ببیند، به درستی مرا دیده است، زیرا شیطان نمیتواند خود را به شکل من درآورد، و رؤیای مؤمن جزئی از چهل و شش جزء نبوت است.»[22]22. صحیح بخاری، حدیث 6994
از یک طرف، محمد از چنان جایگاه بالایی برخوردار است که حتی خوابهای افراد عادی نیز در حضور پیامبر محمد در آن خوابها از نفوذ شیطان محافظت میشود. با این حال، از طرف دیگر، محمد خود از گمراهی احتمالی توسط شیطان مصون نبود.
صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق:
مالک بن اسماعیل برایمان بازگو کرد، گفت: اسرائیل برایمان بازگو کرد، از مغیره، از ابراهیم، از علقمه، گفت: به شام آمدم {و گفتم: چه کسی اینجا است؟} گفتند: ابو درداء. گفت: آیا در میان شما کسی هست که خداوند او را از شر شیطان به زبان پیامبرش پناه داده است؟ سلیمان بن حرب برایمان بازگو کرد، گفت: شعبه از مغیره برایمان بازگو کرد، و گفت: کسی که خداوند او را به زبان پیامبرش صلی الله علیه وسلم پناه داده است، یعنی عمار را.[23]23. صحیح بخاری، حدیث 3287
در اینجا میتوانید “تناقضات” موجود در به اصطلاح وحیهای الهی را ببینید، که در نهایت فقط به یک نتیجه منتهی میشود که محمد خود آن وحیها را میساخت.
مسلمانان در مورد حادثه آیات شیطانی سه مرحله را پشت سر گذاشتند:
چگونه برداشت از حادثه آیات شیطانی از اینکه 100٪ صحیح تلقی میشد به اینکه 100٪ نادرست تلقی شود تغییر کرد؟ چه چیزی باعث این دگرگونی شد؟
مشکل زمانی پیش آمد که “تناقضات” موجود در “وحی الهی” در جریان حادثه آیات شیطانی آشکار شد. با وجود ارائه بهانههای مختلف، مسلمانان نتوانستند خطاهای انسانی در آن موارد را پنهان کنند.
عامل دیگر، ظهور این عقیده در جامعه مسلمانان بود که “پیامبران از گمراه شدن توسط شیطان مصون هستند.” آقای شهاب احمد این عقیده را به وضوح در این کلمات بیان کرد:
از جمله عقایدی که از اواسط قرن دوم/هشتم به بعد ظهور کرد، عقیده “عصمت الانبیا” بود، به معنای واقعی کلمه “حفاظت پیامبران”، یعنی حفاظت خداوند از آنها در برابر گناه و خطا. ایده “عصمت پیامبران”، که به نظر میرسد در میان شیعیان نشأت گرفته است، به عنوان یک اصل اعتقادی به شکلی یا شکلی دیگر توسط تقریباً هر فرقه مسلمان و مکتب کلامی یا فقهی پذیرفته شد. با گسترش این مفهوم که محمد شخصیتی الگو را تشکیل میداد که رفتار هنجاری او (سنت)، همانطور که در کتب حدیث ثبت شده است، باید توسط هر مسلمانی تقلید شود، این ایده که او نباید گناه کند، هم منطقی و هم متقاعدکننده به نظر میرسید. همچنین، با تثبیت اصل فقهی که جامعه مسلمانان خود از توافق بر خطا در تفسیر قانون الهی مصون است، به سختی ممکن بود به الگوی قانون اجازه داده شود که خود خطا کند.[24]24. احمد، شهاب. “ابن تیمیه و آیات شیطانی.” استودیا اسلامیکا، شماره 87، 1998، صفحات 67–124
از این رو، نسلهای بعدی مسلمانان مجبور شدند این حادثه را به طور کامل انکار کنند تا از آبروی اسلام دفاع کنند. در نتیجه، آنها به جعل دروغها و بهانههای ضعیف به عنوان وسیلهای برای انکار آن متوسل شدند.
با این حال، مشکل جعل این است که آنها اغلب با یکدیگر متناقض هستند و نیاز به اختراع دروغهای اضافی متعددی برای پنهان کردن یک دروغ دارند.
همین مشکل بر سر نسلهای بعدی مسلمانان آمد. در ابتدا، آنها به دو گروه تقسیم شدند که هر کدام بر اساس آموزههای همان قرآن و روایات، دیگری را رد میکردند.
گروه اول مسلمانان وقوع این حادثه را به طور کامل انکار کردند و ادعا کردند که هیچ آیه قرآنی مربوط به آن وجود ندارد و همه روایات مربوط به این حادثه ضعیف هستند. بنابراین، آنها نتیجه گرفتند که این حادثه هرگز واقعاً رخ نداده است.
از طرف دیگر، گروه دوم مسلمانان وقوع این حادثه را پذیرفتند اما به دنبال حفظ آبروی اسلام از طریق استفاده از “تأویل” (تفسیر مجازی در عربی) بودند.
گروه دوم خود را مجبور به رد گروه اول دیدند، زیرا این حادثه در واقع در خود قرآن ذکر شده است و توسط روایات “صحیح” منتقل شده از طریق زنجیرههای روایت مختلف پشتیبانی میشود. بنابراین، انکار وجود آن به طور کلی به موقعیتی غیرقابل دفاع تبدیل شد.
ابن تیمیه، علیرغم اینکه یک مسلمان افراطی و مدافع اسلام بود، در مورد این حادثه نوشت:
و آنچه از سلف مأثور است با قرآن در این باره موافق است. و کسانی که از متأخرین این را منع کردهاند، در آنچه از زیادت در سوره نجم نقل شده است، به سخن او طعن کردهاند: «آنها درناهای بلندمرتبه هستند و به راستی شفاعتشان امید میرود» و گفتهاند: این ثابت نشده است. و هر کس بداند که ثابت شده است: گفته است: این را شیطان در گوشهایشان القا کرده است و رسول صلی الله علیه وسلم به آن لفظ نگفته است. اما سؤال بر این تقدیر نیز وارد است. و در سخن او گفتهاند: «جز اینکه وقتی آرزو کرد، شیطان در آرزویش القا کرد» آن حدیث نفس است. و اما کسانی که آنچه از سلف نقل شده است را مقرر کردهاند، گفتهاند: این نقلی ثابت است که نمیتوان در آن قدح کرد و قرآن به سخن او دلالت میکند.[25]25. مجموع الفتاوى، ج10، ص291
بنابراین، سوال این است که چرا سلف (مسلمانان اولیه 200 سال اول) به اتفاق آرا ادعا کردند که خود قرآن به عنوان شاهدی بر وقوع این حادثه عمل میکند؟
پاسخ این است که وجود کلمات “آرزو” و “شفاعت” در این آیات سوره نجم، انکار این حادثه را غیرممکن میسازد.
بیایید یک بار دیگر به سوره نجم، نگاه کنیم:
آیا هر چه آدمى آرزو (تَمَنَّىٰ) کند برایش حاصل است؟[26]26. آیه 24 سوره نجم
هم آخرت و هم دنیا از آن خداست.[27]27. آیه 25 سوره نجم
و چه بسیار فرشتگان در آسمانند که شفاعتشان هیچ سود ندهد، مگر از آن پس که خدا براى هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد.[28]28. آیه 26 سوره نجم
ما قبلاً در بالا بحث کردیم که چگونه این آیات کاملاً خارج از متن آیات بعدی و قبلی قرار میگیرند.
با این حال، اگر آنها را در چارچوب آیات شیطانی منسوخ و حذف شده و کل حادثه پیرامون آنها (جایی که محمد “آرزوی” آشتی با مکیان را داشت و “شفاعت” الهههای بت پرست را پذیرفت) تفسیر کنیم، این 2 آیه سوره نجم بلافاصله موقعیتی منطقی و معنادار به خود میگیرند.
به همین دلیل مسلمانان سلف در 200 سال اول حادثه آیات شیطانی را به اتفاق آرا پذیرفتند، در حالی که خود قرآن گواهی بر آن است.
ابن حجر عسقلانی توسط مسلمانان به عنوان یکی از بالاترین مراجع حدیث شناخته میشود. او گروه اول را رد کرد و در کتاب خود “فتح الباری” نوشت:
و همه آنها به جز طریق سعید بن جبیر یا ضعیف است یا منقطع، اما کثرت طرق دلالت میکند بر اینکه داستان اصلی دارد، با اینکه دو طریق مرسل دیگر دارد که رجال آنها بر شرط صحیحین است، یکی آنچه طبری از طریق یونس بن یزید از ابن شهاب روایت کرده است که ابوبکر بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام برایم حدیث کرد و مانند آن را ذکر کرد، و دیگری آنچه او نیز از طریق معتمر بن سلیمان و حماد بن سلمه روایت کرده است که آنها را از داود بن ابی هند از ابوالعالیه جدا کردند. و ابوبکر بن عربی بر خلاف عادتش جسارت کرد و گفت: طبری در این باره روایات زیادی باطل ذکر کرده است که اصلی ندارد، و این اطلاقی مردود بر اوست، و همچنین سخن عیاض که این حدیث را هیچ یک از اهل صحت تخریج نکردهاند و ثقهای با سند سالم متصل آن را روایت نکرده است، با ضعف ناقلان و اضطراب روایات و انقطاع سند آن، و همچنین سخن او که هر کس این داستان از او نقل شده است از تابعین و مفسرین، هیچ یک از آنها آن را مسند نکردهاند و آن را به صحابی مرفوع نکردهاند، و اکثر طرق از آنها در این باره ضعیف و سست است. و گفت: بزار بیان کرده است که از هیچ طریقی که ذکر آن جایز باشد شناخته نمیشود مگر طریق ابوبشر از سعید بن جبیر با شکی که در وصل آن واقع شده است، و اما کلبی پس روایت از او به دلیل قوت ضعفش جایز نیست، سپس آن را از طریق نظر رد کرد به اینکه اگر این واقع میشد بسیاری از کسانی که اسلام آوردهاند مرتد میشدند، و گفت: این نقل نشده است، پایان. و همه اینها بر قواعد جاری نمیشود، زیرا طرق وقتی زیاد شود و مخارج آنها متفاوت شود دلالت میکند بر اینکه اصلی دارد، و من ذکر کردم که سه سند از آنها بر شرط صحیح است و آنها مراسیل هستند که کسی که به مرسل احتجاج میکند به مانند آنها احتجاج میکند، و همچنین کسی که به آن احتجاج نمیکند به دلیل تقویت برخی از آنها توسط برخی دیگر.[29]29. فتح الباری، ج8، ص439
شواهد خود قرآن آنقدر صریح است که نیازی به روایات اضافی برای تأیید وقوع حادثه آیات شیطانی نیست.
علاوه بر این، صحیح بخاری به طور مختصر دو بار به این حادثه اشاره میکند و نسخههای کوتاهتری را ارائه میدهد که همچنان وقوع آن را تأیید میکند.
از صحابی ابن عباس در صحیح بخاری:
مسدد برایمان بازگو کرد، گفت: عبدالوارث برایمان بازگو کرد، گفت: ایوب برایمان بازگو کرد، از عکرمه، از ابن عباس رضی الله عنهما که پیامبر صلی الله علیه وسلم در نجم سجده کرد و مسلمانان و مشرکان و جنیان و انسانها با او سجده کردند. و ابن طهمان آن را از ایوب روایت کرده است.[30]30. صحیح بخاری، حدیث 1071
و از صحابی عبدالله بن مسعود در صحیح بخاری:
حفص بن عمر برایمان بازگو کرد، گفت: شعبه برایمان بازگو کرد، از ابواسحاق، از اسود، از عبدالله رضی الله عنه که پیامبر صلی الله علیه وسلم سوره نجم را قرائت کردند و در آن سجده کردند، پس هیچ کس از قوم باقی نماند مگر اینکه سجده کرد، پس مردی از قوم مشتی سنگریزه یا خاک برداشت و آن را به صورتش بلند کرد و گفت: این مرا کافی است، پس او را دیدم که بعداً کافر کشته شد.[31]31. صحیح بخاری، حدیث 1070
مدافعان اسلامی در تلاش برای رد وجود حادثه آیات شیطانی، استدلال کردند که این دو روایت به صراحت به آیات شیطانی اشاره نمیکنند. با این حال، این سوال مطرح میشود که اگر چنین حادثهای رخ نداده بود، چرا بت پرستان در کنار محمد و مسلمانان سجده میکردند؟
برای پاسخ به این سوال، مدافعان اسلامی بهانه زیر را مطرح کردند:
زیبایی قرآن بود که باعث شد بت پرستان به طور خودکار هنگام شنیدن این آیه به سجده بیفتند: (آیه 62 سوره نجم: پس خدا را سجده کنید و او را بپرستید).
با این حال، نقصی در این استدلال مطرح شده توسط مدافعان اسلامی وجود دارد:
در هیچ کجای این دو روایت صحیح بخاری ذکر نشده است که بت پرستان به دلیل “زیبایی” درک شده قرآن سجده کردند.
قرآن در چندین جای قرآن به سجده برای خدا اشاره کرده است، اما بت پرستان هرگز در آنها سجده نکردند. آیا این بدان معناست که بقیه آیات قرآن فاقد زیبایی هستند که بت پرستان در آنجا سجده نکردند؟
علاوه بر این، آیات قبل از آیه سجده در سوره نجم در واقع روایتی متضاد ارائه میدهند، یعنی (1) بت پرستان مکه قرآن را مسخره میکردند، (2) آنها با قرآن بازی میکردند و (3) برای آنها قرآن اصلاً زیبا نبود، بلکه مملو از دروغ بود.
پس چگونه بت پرستان پس از شنیدن آن با محمد و سایر مسلمانان سجده کردند؟ فقط این آیات را خودتان بخوانید که گواه مسخره کردن قرآن توسط بت پرستان هستند.
آیا از این سخن در شگفت افتادهاید؟[32]32. آیه 59 سوره نجم و مىخندید و نمىگریید؟[33]33. آیه 60 سوره نجم و شما غافل شدهاید[34]34. آیه 61 سوره نجم پس خدا را سجده کنید و او را بپرستید[35]35. آیه 62 سوره نجم
بنابراین، آیات قبل از قرآن با استدلالهای مطرح شده توسط مدافعان اسلامی مغایرت دارد و مشخص میشود که اگر بت پرستان در کنار محمد سجده کردند، بدون شک به دلیل وقوع حادثه آیات شیطانی بود. این نشان میدهد که محمد واقعاً خدایان زن آنها را ستایش کرد و باعث شد بت پرستان مکه نیز در کنار او سجده کنند.
گروه دوم مسلمانان وقوع حادثه آیات شیطانی را بر اساس آیات قرآن و روایات متعدد پذیرفتند. با این حال، آنها تلاش کردند با توسل به “تأویل”، که یک تفسیر مجازی است، آن را رد کنند.
در واقع، تأویل چیزی جز یک بهانه ضعیف نیست که فاقد اثبات است و صرفاً مبتنی بر حدس و گمان است. علاوه بر این، تأویل با اصول عدالت همسو نیست؛ بلکه وسیلهای برای فریب و تضعیف عدالت است. متأسفانه، بسیاری از مسلمانان هنوز برای حفظ آبروی دین خود به تأویل تکیه میکنند.
ابن حجر عسقلانی به این گروه دوم تعلق داشت و تأویلهای مختلفی را که مسلمانان برای دفاع از آبروی اسلام ساخته بودند، مستند کرد.
در ابتدا، ابن حجر این حادثه را بر اساس روایات متعدد پذیرفت. همان طور که گفته شد. سپس ابن حجر ضرورت ارائه تأویل را برای حفظ آبروی اسلام مطرح کرد:
و چون این مقرر شد، تأویل آنچه در آن واقع شده است که ناپسند است، متعین شد، و آن سخن او است که شیطان بر زبانش القا کرد: «آنها درناهای بلندمرتبه هستند و به راستی شفاعتشان امید میرود»، زیرا حمل آن بر ظاهرش جایز نیست، زیرا محال است که پیامبر اسلام عمداً چیزی را که از آن نیست، در قرآن اضافه کند، و همچنین سهواً.[36]36. فتح الباری، ج8، ص439
پاسخ:
ما با استدلال ابن حجر مخالفیم. “عدالت” مستلزم پذیرش حقایق و شواهد همانطور که هستند، بدون تغییر آنها برای حفظ آبروی دین و پیامبر است.
این به اصطلاح تأویل (یعنی تفسیر مجازی) اساساً عملی است که با تکیه بر حدس و گمان، عدالت را تضعیف میکند.
سپس ابن حجر اولین تأویل را ارائه کرد که پیامبر در واقع ستایش خدایان بت را برای مسخره کردن آنها بیان کرد:
و گفته شد: شاید آن را برای تمسخر کافران گفت. عیاض گفت: این جایز است، اگر قرینهای باشد که بر مراد دلالت کند، به ویژه اینکه سخن گفتن در آن زمان در نماز جایز بود و باقلانی به این سمت گرایش پیدا کرد.[37]37. فتح الباری، ج8، ص440
پاسخ ما:
اگر این تمسخر خدایان بت بود، این حدس و گمان هیچ وزنی ندارد، بت پرستان همراه با محمد و سایر مسلمانان سجده نمیکردند.
سپس ابن حجر تأویل دوم را ارائه کرد که این پیامبر نبود، بلکه خود بت پرستان آن 2 آیه شیطانی را بیان کردند. او نوشت:
و گفته شد که وقتی به سخن او «و منات، آن سومین دیگر» رسید، مشرکان ترسیدند که مبادا بعد از آن چیزی بیاورد که خدایانشان را به آن مذمت کند، پس به آن سخن پیشدستی کردند و آن را در تلاوت پیامبر صلی الله علیه وسلم مخلوط کردند، به عادتشان در سخنشان «به این قرآن گوش ندهید و در آن لغو کنید» و آن به شیطان نسبت داده شد، به خاطر اینکه او آنها را به آن برانگیخت، یا مراد از شیطان، شیطان انسان است.[38]38. فتح الباری، ج8، ص440
پاسخ ما:
بار دیگر، آشکار است که این تفسیر مجازی (تأویل) صرفاً مبتنی بر حدس و گمان است و با قرآن و 50 روایتی که در مورد این حادثه بحث میکنند، مغایرت دارد. قرآن به هیچ سر و صدایی که بت پرستان ایجاد کردهاند اشاره نمیکند، بلکه بر “آرزوی” پیامبر و تأثیر شیطان در وارد کردن آیات شیطانی در آرزوی او تأکید میکند. متعاقباً، خداوند خشم خود را نسبت به پیامبر ابراز میکند، او را به مجازات مضاعف تهدید میکند و در نهایت آن آیات را منسوخ میکند.
سپس ابن حجر سومین تأویل را ارائه کرد، مبنی بر اینکه این شیطان بود که آیات شیطانی را با صدای پیامبر گفت:
و گفته شد پیامبر قرآن را با ترتیل میخواند، پس شیطان در وقفهای از وقفهها او را زیر نظر گرفت و آن کلمات را با تقلید لحنش به گونهای بیان کرد که هر کس به او نزدیک شد، آن را از سخن او پنداشت و آن را منتشر کرد. گفت: و این بهترین وجوه است.[39]39. فتح الباری، ج8، ص440
پاسخ ما:
بار دیگر، چگونه میتوان این حدس و گمان را پذیرفت، در حالی که قرآن به وضوح بیان میکند که محمد به دلیل این “آرزو” گمراه شد؟
سپس ابن حجر به بهانه دیگری اشاره کرد که معنای “تمنی” فقط “آرزو کردن” نیست، بلکه معنای دیگری نیز به نام “تلاوت کردن” دارد:
گفت: معنای سخن او “در آرزویش” یعنی “در تلاوتش”، پس خداوند متعال در این آیه خبر داد که سنت او در مورد رسولانش این است که وقتی سخنی گفتند، شیطان از طرف خود چیزی به آن اضافه میکند، پس این نص است در اینکه شیطان چیزی را به سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم اضافه کرد، نه اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را گفت. گفت: و طبری به دلیل جلالت قدر و وسعت علم و قوت بازویش در نظر، به این مطلب پیشی گرفت، پس این معنا را تصحیح کرد و بر آن دور زد.[40]40. فتح الباری، ج8، ص440
پاسخ ما:
مدافعان اسلامی به زودی متوجه شدند که تا زمانی که کلمه “آرزو” (یعنی پیامبر به دلیل آرزوی خود گمراه شد) در قرآن وجود دارد، هیچ شانسی برای دفاع از پیامبر با هیچ بهانه/حدس/تأویلی ندارند.
بنابراین، در مرحله بعد، آنها به طور کلی معنای “تمنی” را از “آرزو” به “تلاوت” تغییر دادند.
پس از این تغییر، ترجمه اصلاح شده آنها به شرح زیر است:
آیه 52 سوره حج | وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّـهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ |
ترجمه اصلی | و ما قبل از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، مگر اینکه وقتی “آرزو” کرد (تمنی)، شیطان (آیات شیطانی) را در “آرزوی” او (امنیته) انداخت، پس خدا آنچه را که شیطان میاندازد “منسوخ میکند” |
ترجمه اصلاح شده | و ما قبل از تو هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم، مگر اینکه وقتی “تلاوت” کرد (تمنی)، شیطان (آیات شیطانی) را در “تلاوت” او (امنیته) انداخت، پس خدا آنچه را که شیطان میاندازد “منسوخ میکند” |
توجه: کلمه تَمَنَّىٰ فعل است، در حالی که أُمْنِیَّتِهِ اسم است و هر دو به معنای “آرزو کردن” هستند. با این حال، مدافعان اسلامی هر دو را به “تلاوت کردن” تغییر دادند.
خوانندگان گرامی!
اثبات 1:
حتی بسیاری از مترجمان مسلمان این دروغ را نپذیرفتند و آن را به درستی ترجمه کردند (یعنی از کلمه “آرزو” به جای “تلاوت” استفاده کردند).
اثبات 2:
همانطور که قبلاً بحث شد، این دو آیه در سوره نجم و سوره حج به یک حادثه آیات شیطانی مربوط میشوند. در آیه 24 سوره نجم، معنای “تمنی” به وضوح “آرزو” را نشان میدهد. بنابراین، منطقی است که استفاده از “تمنی” در آیه 52 سوره حج را در همان زمینه “آرزو” تفسیر کنیم.
آیا هر چه آدمى آرزو (تَمَنَّىٰ) کند برایش حاصل است؟[41]41. آیه 24 سوره نجم
اثبات 3:
تمام 50 روایت مربوط به حادثه آیات شیطانی به اتفاق آرا میگویند که پیامبر در واقع به دلیل “آرزوی” خود گمراه شد. چگونه میتوانید همه این روایات را نادیده بگیرید و سپس معنای (تمنی) را فقط بر اساس حدس خود تغییر دهید؟
اثبات 4:
هیچ مدرکی در کل ادبیات عرب (پیش از اسلام، در قرآن و حدیث و حتی پس از اسلام) وجود ندارد که اصطلاح “تمنی” به معنای “تلاوت” نیز باشد.
با این حال، تنها یک نمونه در کل تاریخ ادبیات عرب وجود دارد که ادعا شده است میتواند به معنای “تلاوت” نیز باشد. این شعری بود که به حسان بن ثابت نسبت داده میشد که ادعا میشد کلمه “تمنی” در آن به معنای تلاوت به کار رفته است. با این حال، حتی این یک مورد نیز مشکوک است، زیرا این روایت ضعیف است.
ابن عاشور در کتاب خود “التحریر و التنویر” مینویسد:
بسیاری از مفسران «تمنی» را به معنای «قرائت کرد» تفسیر کردهاند، و صاحبان کتب لغت از آنان پیروی کرده و بیتی را ذکر کردهاند که آن را به حسان بن ثابت نسبت دادهاند، و داستانی را با روایات ضعیف ذکر کردهاند که آن را ذکر خواهیم کرد. و هر چه باشد، سخن در آن همان سخن در تفسیر تمنی به معنای مشهور است، یعنی چون بر مردم آنچه را که بر او نازل شده است قرائت کرد تا به آن هدایت شوند، شیطان در «امنیه» او، یعنی در قرائتش، القا کرد، یعنی در دلهایشان آنچه را که با آن مناقض و منافی است وسوسه کرد، با وسوسه کردن مردم به تکذیب و رویگردانی از تدبر. پس شبیه تسویل شیطان با وسوسهاش برای کافران، عدم امتثال نبی به القای چیزی در چیزی برای مخلوط کردن و فاسد کردن آن است.
و نزد من در صحت اطلاق لفظ «امنیه» بر قرائت، شک عظیمی است، زیرا اگرچه «تمنی» به معنای «قرائت کرد» در بیتی که به حسان بن ثابت نسبت داده شده است، وارد شده است، اگر روایت بیت از حسان صحیح باشد، با اختلافی در مصراع آخر آن:
تمنی کتاب الله اول لیله … تمنی داوود الزبور علی مهل
پس گمان نمیکنم که به قرائت «امنیه» گفته شود.[42]42. التحریر والتنویر، ج17، ص299
و سپس ابن عاشور در ادامه نوشت:
پس گمان کردند که “تمنی” به معنای “قرائت کرد” است، و “امنیه” به معنای “قرائت” است، و این ادعایی است که به آن اطمینان نمیشود و شاهدی صریح در کلام عرب برای آن یافت نمیشود. و بیتی از حسان بن ثابت در مرثیه عثمان سرودند:
تَمَنَّى کِتَابَ اللَّهِ أَوَّلَ لَیْلِهِ … وَآخِرَهُ لَاقَى حِمَامَ الْمَقَادِرِ
و این محتمل است که معنایش این باشد که آرزو کرد که قرآن را در اول شب طبق عادتش بخواند، پس به دلیل ایجاد مزاحمت اهل محاصره بر او نتوانست و او را آخر شب کشتند. و به همین دلیل آن را تمنی قرار داد، زیرا آن را دوست داشت و نتوانست.[43]43. التحریر والتنویر، ج17، ص306
آیا میتوانید استانداردهای دوگانه مدافعان اسلامی را ببینید؟ آنها کل ادبیات عرب را که به اتفاق آرا از «تمنی» به معنای «آرزو» استفاده میکرد، رد کردند. در عوض، آنها بدون هیچ مدرکی به یک منبع «منفرد» و ضعیف متوسل شدند که ادعا میکند «تمنی» به معنای «تلاوت» است. این واقعاً بیصداقتی است.
مدافعان اسلامی مدرن نیز وجود حادثه آیات شیطانی را بر اساس این استدلال انکار میکنند:
سوره حج 8 سال بعد از سوره نجم نازل شد. چگونه میتوان پذیرفت که خداوند آیاتی در مورد یک حادثه را 8 سال بعد از آن نازل کند؟
پاسخ ما:
این استدلال هیچ اهمیتی ندارد، زیرا به طور گستردهای شناخته شده است که قرآن به ترتیب زمانی مرتب نشده است. هر سوره حاوی آیاتی از حوادث مختلف است که در زمانهای مختلف رخ دادهاند.
علاوه بر این، قرآن با عدم انسجام خود به حدی مشخص میشود که در یک آیه، یک بخش ممکن است به یک حادثه اشاره کند، در حالی که بخش دوم به یک حادثه کاملاً متفاوت که سالها بعد رخ داده است، میپردازد.
به عنوان مثال:
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[44]44. آیه 3 سوره مائده
بخش اول آیه:
حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوک و هر حیوانى که به هنگام کشتنش نام دیگرى جز اللّه را بر او بگویند، و آنچه خفه شده باشد یا به سنگ زده باشند یا از بالا درافتاده باشد یا به شاخ حیوانى دیگر بمیرد یا درندگان از آن خورده باشند، مگر آنکه ذبحش کنید. و نیز هر چه بر آستان بتان ذبح شود و آنچه به وسیلۀ تیرهاى قمار قسمت کنید که این کار خود نافرمانى است.
بخش دوم آیه:
امروز کافران از بازگشت شما از دین خویش نومید شدهاند. از آنان مترسید از من بترسید. امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
بخش سوم آیه:
پس هر که در گرسنگى بىچاره ماند بى آنکه قصد گناه داشته باشد، بداند که خدا آمرزنده و مهربان است.
طبق اجماع مفسران قرآن:
زمانی که محمد دین جدید خود را معرفی کرد و ادعا کرد که وحی را از فرشتهای که از طرف خدا فرستاده شده دریافت میکند، مردم مکه او را مسخره کردند و متهم کردند که توسط شیطان گمراه شده است.
برای مقابله با این اتهام، محمد سوره نجم را در جمعی از مکیان، به ویژه آیات ابتدایی سوره، تلاوت کرد. در این آیات، او به شدت گمراهی یا فریب خوردن را انکار کرد و اظهار داشت که سخنان او ناشی از تمایلات شخصی نیست، بلکه وحی الهی است که توسط قدرتی عظیم به او آموخته شده است.
آیات ابتدایی این سوره به شرح زیر است:
قسم به آن ستاره چون پنهان شد[45]45. آیه 1 سوره نجم که یار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است[46]46. آیه 2 سوره نجم و سخن از روى هوى نمىگوید[47]47. آیه 3 سوره نجم نیست این سخن جز آنچه بدو وحى مىشود[48]48. آیه 4 سوره نجم او را آن فرشتۀ بس نیرومند تعلیم داده است[49]49. آیه 5 سوره نجم
از قضا، محمد بعدها در همین سوره اتهام گمراه شدن توسط شیطان را تأیید کرد و اعتراف کرد که واقعاً گمراه شده و فریب خورده و تحت تأثیر شیطان به اشتباه خدایان بت پرست را ستایش کرده است. این اعتراف با آیات ابتدایی سوره نجم در تضاد بود.
این امر خطای انسانی را در آنچه توسط محمد به عنوان وحی الهی ارائه شده بود ثابت میکند. این امر دری را برای زیر سوال بردن وجود الله در آسمانها و این احتمال باز میکند که محمد میتوانسته تنها منشأ این وحیها باشد، و در انتقال آنها مستعد اشتباهات انسانی بوده است.