روایتی مشهور از سنت اسلامی، که در صحیح مسلم[1]1. صحیح مسلم، حدیث 1901 آمده است، به نخستین نبرد نظامی سپاه مسلمانان، یعنی جنگ بدر، در برابر نیروهای قبیله مشرک قریش مکه میپردازد. در این روایت، محمد برای ترغیب یارانش به شهادت، به کسانی که در مسیر مبارزه با دشمنان الله کشته شوند، وعده لذتهای بهشتی ابدی میدهد.
این داستان که به یکی از نخستین نمونههای شهادت اسلامی در مدینه اشاره دارد، از مردی به نام عمیر بن حُمام سخن میگوید که با شنیدن سخنان پیامبر اسلام، خود را نزدیک به بهشتی میبیند که برای شهیدان جنگ بدر توصیف شده است: «برخیزید تا به سوی بهشتی بروید که پهنای آن به اندازهٔ آسمانها و زمین است.»
عمیر که پیش از آغاز نبرد مشغول خوردن خرما برای تقویت خود بود، با شنیدن این سخن واکنش نشان میدهد: «چه عالی، چه عالی!»
پیامبر از او میپرسد که منظورش چیست. عمیر پاسخ میدهد: «اگر این حقیقت دارد، دیگر چه فایدهای دارد که در این دنیا زنده بمانم؟ میخواهم از اهل آن بهشت باشم!»
محمد او را اطمینان میدهد که قطعاً از بهشتیان خواهد بود. با شنیدن این وعده، عمیر خرماهای خود را به کناری انداخته و میگوید: «اگر تا تمام کردن این خرماها زنده بمانم، زندگیام بیش از حد طولانی خواهد شد!» سپس، شمشیر خود را برمیدارد و به صف دشمن حمله میکند و بیوقفه میجنگد تا آنکه در میدان نبرد کشته میشود.
پیروان جهاد اسلامی این روایت را نمونهای از ایمان به وعدههای قرآن[2]2. آیه 111 سوره توبه میدانند؛ آنجا که گفته شده کسانی که «در راه الله میکشند و کشته میشوند» مستقیماً به بهشت خواهند رفت. عمیر برای تحقق این وعده شتاب داشت و بیدرنگ برای کشتن کافران و دستیابی به شهادت به میدان شتافت. حتی لحظهای تأخیر برای خوردن چند خرما نیز از نظر او مانعی غیرضروری در راه رسیدن به آیندهٔ بهشتی بود.
به همین دلیل است که جهان اسلام اغلب به دشمنان خود، بهویژه یهودیان، میگوید: «ما مرگ را بیشتر از آنکه شما زندگی را دوست داشته باشید، دوست داریم.»
اما آیا این ادعا واقعاً درست است؟ شاید برای مؤمنان واقعی که جلیقههای انفجاری به تن میکنند یا بهرغم تعداد کمتر، به میدان نبرد میشتابند، چنین باشد. اما همانطور که جنگ اخیر علیه اسرائیل نشان داده است، رهبران جهاد اسلامی، حماس، حزبالله و حمهوری اسلامی تمام تلاش خود را برای پنهان شدن از دشمن و حفظ جان خود به کار گرفتهاند تا بتوانند زندگی طولانی و همراه با ثروتی شخصی داشته باشند و در رفاه بازنشسته شوند. بیایید به چند نمونه از این رهبران مسلمان جهادی نگاهی بیندازیم:
خالد مشعل، رئیس فعلی حماس، اکنون در 68 سالگی زندگیای مرفه و امن را دور از تونلهای غزه سپری میکند. او در دوحه، قطر، با خانوادههای سلطنتی عرب و شخصیتهای برجسته بینالمللی معاشرت دارد. ارزش خالص ثروت شخصی او بین 4 تا 5 میلیارد دلار تخمین زده میشود، که از وجوهی که قرار بود به مردم فلسطین برسد، اختلاس شده است (60 درصد از فلسطینیان زیر خط فقر جهانی زندگی میکنند، یعنی با درآمدی کمتر از 70 دلار در ماه). در حالی که او فلسطینیان را به مبارزهٔ مسلحانه و نبرد تا پای جان فرا میخواند، خود هرگز قصد ندارد وارد میدان جنگ شود. خالد مشعل، عمیر بن حُمام نیست.
اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس تا زمان مرگش در 31 ژوئیه 2024، همقطار خالد مشعل بود و او نیز در دوحهٔ قطر، زندگیای همراه با رفاه داشت، دور از خطرات زندگی در غزه. ارزش خالص ثروت شخصی او نیز حدود 4 میلیارد دلار برآورد شده بود. اما هنیه چگونه در 62 سالگی جان باخت؟ او در ژوئیهٔ گذشته به تهران سفر کرده بود تا به نمایندگی از حماس در مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید ایران، مسعود پزشکیان، شرکت کند. پس از مراسم، به «خانهٔ امنی» که دولت ایران برای او فراهم کرده بود، بازگشت و در همانجا، دور از میدان نبرد، در اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور کشته شد.
هنیه هرگز سلاح به دست نگرفت تا در میدان نبرد با کفار روبرو شود؛ او اشتیاقی برای رسیدن به بهشت نداشت. در حالی که شاید در بستر خود رویای خرج کردن میلیاردهایش در بازنشستگی طولانی را در سر داشت، این «شهید-منافق» مسلمان به خاک و خون کشیده شد. پیکر او، اگر همقطعهای باقی مانده باشد، به نزدیکترین مکانی که ممکن است شبیه به بهشت باشد، پرتاب شد. هنیه نیز مانند عمیر بن حُمام نبود.
حسن نصرالله، رهبر سازمان تروریستی شیعهٔ حزبالله در لبنان، که بیش از سی سال در این سمت فعالیت داشت، مسئول دهها هزار مرگ در میان آمریکاییها، لبنانیها، سوریها، فلسطینیها و اسرائیلیها بود. او خود به زندگی در انزوا و مخفیکاری ادامه میداد و اغلب با شوخی میگفت که حتی نمیداند شب کجا سر بر زمین خواهد گذاشت، زیرا در تلاش بود از عملیات ترور اسرائیلیها (یا دیگران) جان سالم به در ببرد. سخنرانیهای پرشور او ارتش تروریستیاش را برای جهاد اسلامی تحریک میکرد، اما نصرالله هرگز در میدان جهاد اسلامی شرکت نکرد و سلاح به دست نگرفت.
ارزش خالص ثروت او در سال 2019 حدود 250 میلیون دلار برآورد شد که عمدتاً از سود تجارت مخدرات حزبالله، بهویژه قاچاق کوکائین، به دست آمده بود. هفتهٔ گذشته، اسرائیلیها ادعا کردند که یک خزانهٔ زیرزمینی خصوصی متعلق به نصرالله را کشف کردهاند که در زیر یک بیمارستان در بیروت پنهان شده و نیم میلیارد دلار و شمشهای طلا در آن ذخیره شده است. صحت این ادعا هنوز مشخص نشده و زمان آن را روشن خواهد کرد.
رهبر حزبالله یک ماه پیش، در سن 64 سالگی، در یک پناهگاه در عمق 18 متری زیر یک محلهٔ مسکونی کشته شد، جایی که گمان میکرد از بمبارانهای اسرائیلی در امان است و در حال برنامهریزی برای دستورات بعدی شبکهٔ تروریستی خود بود. اما او در امان نبود. رفتار او که در مخفیگاه به سر میبرد، به هیچ وجه شباهتی به ایمان و تعهد عمیر بن حُمام در تاریخ جهاد اسلامی نداشت.
رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای، بر تخت دینی، سیاسی، نظامی و مالی این کشور تکیه زده است. او تصمیمگیرندهٔ نهایی و معمار تمام وقایع مهم در کشورش و در هلال شیعی (شبکههای تروریستی تحت کنترل او در عراق، سوریه، لبنان، غزه و یمن) به شمار میآید. مسئولیت همه چیز، چه به معنای واقعی و چه بهطور نمادین، بر عهدهٔ اوست.
در سال 2013، رویترز ارزش امپراتوری تجاری شخصی خامنهای را 95 میلیارد دلار برآورد کرد. دولت آمریکا در سال 2019 این رقم را حدود 200 میلیارد دلار ارزیابی کرد. خامنهای هرگز از محبوبیت واقعی میان مردم ایران برخوردار نبوده است، اما تا سالهای اخیر، که استانداردهای زندگی سقوط کرد و سرکوب دولتی شدت یافت، او در مکانهای عمومی حضور داشت. در سالهای اخیر، حضورهای عمومی او به صحنههای از پیش برنامهریزیشده محدود شده است.
اما پس از ترورهای هدفمند رهبران ردهبالای حزبالله، که در نهایت به کشته شدن حسن نصرالله ختم شد، گزارشها حاکی از آن است که علی خامنهای به یک «مکان امن» منتقل شده است. این رفتار برای یک رهبر مذهبی 85 ساله، که قرار است جهاد اسلامی را والاترین عمل انسان در راه الله بداند و شهادت را برتر از زندگی تلقی کند، چهرهٔ خوشایندی نیست. بر اساس ارزشهای مورد احترام اسلام، عمیر بن حُمام خامنهای را در شرمساری فرو میبرد.
یحیی بن سنوار، یکی دیگر از چهرههای برجسته جهاد اسلامی و رهبر عملیاتی حماس در غزه، بیشتر زمان خود را در تونلهای زیرزمینی غزه میگذراند. سنوار بهخاطر بیرحمی و نفرتورزی نسبت به کسانی که با خطمشی حماس همراهی نمیکردند، شناخته میشد. او نسبت به فلسطینیانی که به همکاری با اسرائیلیها متهم میکرد، بینهایت قساوت نشان میداد، اصرار داشت خودشان را بازجویی کند و سپس بهدست خودش آنان را به قتل برساند.
پس از برنامهریزی و اجرای کشتار اسرائیلیها توسط حماس در تاریخ 7 اکتبر 2023، یحیی سنوار، رهبر عملیاتی جهاد اسلامی در غزه، به همراه خانوادهٔ نزدیکش به شبکهای از تونلها به طول بیش از 650 کیلومتر، که طی سالها در زیر غزه حفاری شده بود، عقبنشینی کرد. در طول یک سال گذشته، سنوار مانند موشی وحشتزده در این تونلها مخفی شد و از نیروهای اسرائیلی فرار کرد. گزارشها حاکی از آن است که او خود را با گروگانهایی که بهعنوان سپر انسانی استفاده میکرد، محاصره کرده بود تا از آسیب در امان بماند.
در ماههای اخیر، مذاکرهکنندگان برای آزادی گروگانها و آتشبس گزارش دادند که سنوار شرط آزادی باقیماندهٔ گروگانها را تأمین گذرگاهی امن برای خود به قطر اعلام کرده بود؛ شرطی که از سوی اسرائیلیها بهکلی رد شد. سنوار همچنان در سیستم تونلهای غزه پنهان بود، مردی ترسیده که تنها به نجات جان خود میاندیشید، بیآنکه ارزشی برای جان دیگران قائل باشد.
اما چند هفته پیش، او در رفح، بر فراز زمین و در حال فرار با دو تروریست دیگر، مشاهده شد. آنان با دلهره و سرعت از ساختمانها عبور میکردند، در تلاش برای رسیدن به یکی از ورودیهای تونل تا بار دیگر به تاریکی و امنیت بگریزند. اما اینبار، موفق نشدند. در 16 اکتبر، یحیی سنوار در حالی که تلاش میکرد فرار کند، توسط نیروهای ارتش اسرائیل ردیابی و کشته شد.
چرا او در رفح، بر فراز زمین، حضور داشت؟ برخی حدس میزنند که او در تلاش برای عبور از مرز مصر بود تا از دسترسی اسرائیلیها بگریزد. او، به هر حال، دلایل زیادی برای زندگی کردن داشت. در سن کمتر از 62 سال، سنوار توانسته بود ثروتی شخصی بالغ بر 3 میلیارد دلار به دست آورد. بهشت با حوریانش میتوانست منتظر بماند. سه میلیارد دلار امکان لذتطلبی بسیاری در این دنیا فراهم میکند.
بنابراین، برخلاف عمیر بن حُمام، سنوار از دشمنان الله فرار کرد، نه اینکه به سمت آنان شتافته باشد. او برای کشتن در راه الله مشکلی نداشت، اما حاضر نبود در نام الله کشته شود. سنوار هیچ شباهتی به عمیر نداشت.
از سخنان صریح رهبران جهاد اسلامی که جنگ علیه اسرائیل و مرگ بر کافران را تبلیغ میکنند و از بهشت قریبالوقوع خود در صورت کشته شدن در نبرد سخن میگویند، چه میآموزیم؟ به یک کلمه: نفاق. این افراد در حالی که برای کسانی که تحت نفوذشان هستند، خیالپردازیهای فریبندهای از بهشت اسلامی ترسیم میکنند و پسران و مردان جوان را به مرگ در راه جهاد اسلامی تشویق مینمایند، خود در امنیت پنهان میشوند، ثروتهای شخصی گرد میآورند، آشیانههایشان را زینت میدهند و به زندگی طولانی و پر از آرامش و تجمل امید دارند.
حتی قرآن خودشان نیز کلامی سخت در مورد آنان دارد:
«و آنان را نیز که نفاق ورزیدند، معلوم دارد. به آنها گفته مىشد: بیایید در راه خدا کارزار کنید یا به دفاع پردازید. مىگفتند: اگر یقین داشتیم که جنگى درمىگیرد، با شما مىآمدیم. آنان به کفر نزدیکترند تا به ایمان. به زبان چیزهایى مىگویند که به دل اعتقاد ندارند و خدا به آنچه در دل نهفته مىدارند آگاهتر است.» [3]3. آیه 167 سوره آل عمران
«هر آینه منافقان در فروترین طبقات آتش هستند و هرگز بر ایشان یاورى نمىیابى.»[4]4. آیه 145 سوره نساء
برای این رهبران ریاکار که شعار ایمان و جهاد اسلامی سر میدهند ولی در عمل از خطرات و فداکاریهای جنگ میگریزند، میتوان شدیدترین احساسات خشم و انزجار انسانی را متصور شد. اما بهتر است که آنها به زیانهای جهادگرایی اسلامی پی ببرند و راهی مبتنی بر انسانیت را انتخاب کنند. اگر این رهبران ارزشهایی همچون عشق، همدلی و احترام به دیگران را بپذیرند و در جهت جبران آسیبهای واردشده به جامعه گام بردارند، نه تنها زندگی خود و پیروانشان را بهبود خواهند بخشید، بلکه میتوانند زمینهای برای صلح و تفاهم در منطقه فراهم کنند.