پرسش «چرا امتحان الهی؟» شباهتهایی به پرسش «چرا خلقت؟» دارد. این موضوع برای علمای اسلامی و مبلغان چالش برانگیز بوده است که توضیح دهند، زیرا انگیزه پشت تصمیم الله برای امتحان مخلوقاتش اشاره دارد.
وقتی این پرسش مطرح میشود، مبلغان اسلامی اغلب با یک پاسخ آشنا پاسخ میدهند:
انسان برای گذراندن امتحان الهی خلق شده است.
اما این پاسخ به پرسش اصلی نمیپردازد: چرا الله تصمیم گرفت انسان را امتحان کند، تصمیمی که به خلق آنها در ابتدا نیاز داشت؟
افزون بر این، مفهوم «امتحان» بیشتر به وظایفی مربوط میشود که انسانیت پس از آنکه خلق شدهاند باید انجام دهند. در نتیجه، مفهوم امتحان به خودی خود دلیلی یا توجیهی برای عمل ابتدایی خلقت ارائه نمیدهد.
در نهایت، اسلامگراها باید به طور آشکار بپذیرند که:
اسلامگراها سپس به بهانههای جدیدی روی میآورند، مانند:
ممکن بود اگر امتحان الهی شامل کمک به بشریت و انجام کارهای نیک و اجتناب از بدیها بود، قابل درک باشد.
اما چرا امتحان عبادت و ستایش الله پنج بار در روز است؟
و این «سندرم عبادت و ستایش» فراتر از انسانها نیز میرود:
آیا اصرار الله بر عبادت و ستایش همیشگی نشاندهنده خودشیفتگی نیست، که انگیزهای خودمحور برای خلق بشریت و جهان برای عبادت او را نشان میدهد؟
انسان، الله را خلق است، به همین دلیل ضعفهای انسانی در الله نیز دیده میشود.
الله از ستایشهای مداوم فرشتگان، حیوانات، پرندگان و حتی هر ذرهها در جهان چه بهرهای میبرد؟ شما ممکن است بگویید که الله از آن بهرهای نمیبرد… اما سپس این مانند این است که الله بگوید که او «میخوابد» اگرچه او نیازی به خواب ندارد.
الله وجود ندارد. اما اگر وجود داشته باشد، پس امتحان الهی بزرگترین ظلم علیه بشر است.
ما تنها به عنوان انسان به دنیا میآییم و این والدین ما هستند که ما را به مذاهب مختلف معتقد میکنند. به همین دلیل است که 99.9999% از کودکانی که در خانوادههای مسیحی بزرگ شدهاند، مسیحی میشوند.
حتی در این دوران مدرن ارتباطات، نرخ تبدیل به اسلام حتی 0.0001% هم نیست. این به این معنی است که 99.9999% از افرادی که در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمدهاند، با طرح الله به جهنم ابدی محکوم هستند، صرفنظر از کارهای نیک و انسانیت آنها در طول زندگیشان.
آیا این براستی عدل الهی است؟
احساس انسانی ما به وضوح به ما میگوید که این بزرگترین ظلم علیه بشر است. هیچ ظلمی در جهان بزرگتر از این نیست که میلیاردها انسان بیگناه به دلیل اینکه توسط طرح الله در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمدهاند، به جهنم ابدی محکوم شوند.
این ظلم به تنهایی برای ترک اسلام کافی است، زیرا با انسانیت مغایرت دارد.
خدای اسلامی (یعنی الله) هرگز به طور مستقیم در برابر ما ظاهر نشده است و هیچ معجزهای به عنوان اثبات وجودش نشان نداده است. ما را مجبور میکنند او را به طور غیرمستقیم درک هستیم. با این حال، هنگامی که این مسائل غیرمستقیم را برای تعیین اینکه آیا الله وجود دارد یا نه تحلیل میکنیم، بزرگترین ظلمی که امکان دارد را درک میکنیم. چگونه میتوانیم چنین موجود ناعادلی را به عنوان خدا بپذیریم؟
پاسخ:
ما به طور کامل با این موضوع مخالفیم.
اگر 99.9999% از افراد نتوانند اسلام را پس از تولد در خانوادههای غیرمسلمان بپذیرند، پس دلیلی برای آن وجود دارد.
انسان خردمند برای پذیرش اسلام، تنها شنیدن درباره وجود آن کافی نیست، بلکه باید تحقیق طولانی انجام داد تا متقاعد شود که اسلام واقعی است.
چقدر عجیب است که مبلغان اسلامی به مسلمانان سابق میگویند که باید متخصص اسلام باشند قبل از اینکه آن را ترک کنند. اما آنها همین شرط را برای ورود به اسلام نمیگذارند و نیازی به داشتن مدرک دکترا ندارند. آیا این استاندارد دوگانه نیست؟
به عنوان مثال، محمد ادعا کرد که مادرش در جهنم است:
پیامبر اسلام قبر مادرش را زیارت کرد و سپس گریه و اطرافیانش را نیز گریاند. آنگاه فرمود:
«از پروردگارم اجازه خواستم که برای مادرم طلب مغفرت نمایم اما به من اجازه ندادند. پس اجازه خواستم تا قبرش را زیارت نمایم؛ به من اجازه داده شد. لذا به زیارت قبرها بروید؛ زیرا انسان را به یاد مرگ میاندازد»[3]3. صحیح مسلم، حدیث976
(چرا که مادرش کافر بود[4]4. عون المعبود، ج9، ص41 و استغفار کافرین جایز نیست[5]5. سوره توبه، آیه 113)
اما سؤال این است: زنی در آن زمان قبل از ظهور اسلام در بیان های حجاز برای پذیرش کیش حنیفی چه فرصتی داشت؟
بر پایه اسلام، پیروان حنیفی کسانی بودند که در دوره پیشا اسلامی از شرک، مسیحیت و یهودیت دست کشیدند. آنها به یکتاپرستی و کیش ابراهیم، که بر تسلیم در برابر خدا سفارش کرده بود، پیروی میکردند.
در مکه تنها چهار نفر پیرو کیش حنیفی بودند.[6]6. ابن هشام، سیره ابن هشام، ج1، ص223[7]7. ابن حبیب بغدادی، المنمق، ص152 دو نفر از آنها سپس از حنیفیت دست کشیدند و مرتد شدند. شاید مادر پیامبر اسلام هرگز به طور مستقیم با آنها برخورد نکرده بود.
کمابیش غیرممکن است که کسی تنها با شنیدن درباره یک کیش به آن بگرود. چندین عامل به این چالش کمک میکند، از جمله:
در چنین شرایطی، جایی که یک زن تحت فشار خانواده و قبیله، در زمان جاهلیت و شاید هم خود جاهل است، زندگی میکند، در حالی که به جای اندیشه در مذاهب مانند یک فیلسوف، در تلاش برای زنده ماندن است، چگونه میتواند مذهب حقیقی را بپذیرد؟
آیا مادر محمد براستی فرصت برابری برای مسلمان شدن نسبت به کسانی که توسط طرح الله در خانوادههای مسلمان به دنیا آمدهاند، داشته است؟
اگر بپذیرید که او فرصتهای برابری نداشته است، به این معنی است که اعتراف میکنید که الله ره راستی در حق 99.9999% از غیرمسلمانانی که توسط طرح او در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمدهاند، ظلم کرده است.
اسلامگرایان میگویند:
الله در قرآن میفرماید: «همانا در خلقت آسمان و زمین و رفت و آمد شب و روز نشانههاى روشنى است، براى خردمندان»[8]8. سوره آل عمران، آیه 190 بنابراین، خدا ظالم نیست و تمام افرادی که در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمدهاند، فرصت کامل برای پذیرش اسلام را دارند.
پاسخ:
مهم است که درک کنیم ادعای خلقت منحصر به اسلام نیست؛ کمابیش همه مذاهب ادعا میکنند که آفرینش آسمانها و زمین بر دوش خدا یا خدایان آنها هست.
برای یک فرد عادی، تعیین اینکه کدام ادعا درباره خلقت درست است، کمابیش غیرممکن است. متون هر مذهب ادعاهای مشابهی درباره خدایانشان به عنوان خالق واقعی میکنند، که فرد عادی هیچ راه روشنی برای تشخیص درست بودن آنها ندارد. باید تحقیقات زیادی درباره همه ادیان انجام داد تا معلوم شود کدام خدا به راستی جهان را خلق کرده است.
افزون بر این، بحث در مورد خلق آسمانها و زمین تنها به سؤال وجود خدا مربوط میشود و به اینکه کدام خدای خاص از کدام مذهب، جهان را خلق کرده، نمیپردازد. این بحث اثبات قطعی وجود هیچ “خدای مذهب” خاصی، از جمله الله، ارائه نمیدهد. علاوه بر این، علم مدرن نظریههای جایگزین درباره شکل گیری جهان ارائه میدهد که این ادعاهای مذهبی را به چالش میکشد.
دادههای تجربی دروغ نمیگویند. آنها اثبات میکنند که این بحث در مورد آفرینش جهان نمیتواند بیشترِ نزدیک به همه افرادی که در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمدهاند را قانع کند. با وجود این بحث در متون دینی، 99.9999% از افرادی که در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمدهاند، به دلیل این استدلال به اسلام نمیگروند. طبق اعتقاد اسلامی، این بدان معناست که آنها به جهنم ابدی محکوم هستند، که سوالاتی درباره عادلانه بودن چنین سیستمی مطرح میکند.
آیا مسلمانی با شجاعت وجود دارد که به این سؤال پاسخ دهد: چه بر سر کودکانی که در خانوادههای غیرمسلمان به دنیا آمده و در سنین پایین بدون پذیرش اسلام میمیرند، خواهد آمد؟ طبق اسلام، دختری در سن 9 سالگی و پسر در سن 12 سالگی بالغ میشود. اگر آنها در سنین پایین بدون پذیرش اسلام بمیریند، پس خدای شما آنها را هیزم جهنم ابدی خواهد کرد[9]9. سوره جن، آیه 15[10]10. سوره بقره، آیه 24[11]11. سوره آل عمران، آیه 190.
آیا این عدل الهی است؟
در واقع، انگیزه اصلی این تعالیم، سیاسی بود. یاران محمد از درگیری با خویشاوندان مکی خود امتناع میکردند و این برای محمد ناامیدی ایجاد کرده بود. بنابراین، محمد اعلام کرد که نداشتن ایمان به پیامبری او منجر به عذاب ابدی خواهد شد، صرفنظر از اعمال نیک، به عنوان راهی برای اجبار به اطاعت.
در روزهای اولیه در مدینه، محمد سعی کرد با یهودیان رابطه برقرار کند و ادعا کرد که تمام یهودیان و مسیحیان که اعمال نیک انجام میدهند، به بهشت خواهند رفت.
هر یک از مسلمانان و یهود و نصاری و صابئان که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکاری پیشه کند، البته آنها از خدا پاداش نیک یابند و هیچ گاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود.[12]12. سوره بقره، آیه 62
اما با پیشآمدن درگیریها با مکیها (که خویشاوندان مسلمانان مهاجر بودند و نسبت به جنگ با خویشاوندان خود تردید نشان میدادند)، محمد گفته خود را تغییر داد. برای ترغیب پیروانش به جنگ با خویشاوندانشان، اکنون ادعا کرد که با وجود اعمال نیکشان، این خویشاوندان به دلیل نپذیرفتن پیامبری او به جهنم ابدی خواهند رفت. این تغییر برای کاهش هر گونه محبتی که آنها نسبت به خویشاوندانشان احساس میکردند و پر کردن آنها با انزجار لازم برای مبارزه علیه آنها بود.
سپس محمد به یارانش گفت که مادرش، پدرش، عمویش ابو طالب و جدش عبدالمطلب نیز در جهنم هستند (این موضوع آنقدر برای باورمندان متاخر سنگین بود تا مجبور شدن احادیثی جعل کنند که این افراد ایمانشان را از دید مردم پنهان کردند و اظهار کفر کردند تا دم مرگ[13]13. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج35، ص15-16)، تا یارانش نسبت به خویشاوندان غیرمسلمان خود احساس نفرت کنند و در نتیجه در درگیری با آنها تردید نکنند.
بسیاری از مردم از محمد ناراضی بودند، زمانی که او ادعا کرد که والدین خود نیز هیزم جهنم هستند، در حالی که آنها بدون شناخت الله به عنوان پروردگارشان مردهاند. اما مردم قادر به درک این موضوع نبودند که چگونه والدینش میتوانستند الله را شناسایی کنند، وقتی که به سختی فرصتی برای شنیدن پیام حقیقی وجود داشت.
به هر حال، محمد ادعای زیر را برای توجیه امتحان الهی ارائه داد.
و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم.[14]14. سوره اعراف، آیه 172
نخست، این یک استدلال نیست، بلکه تنها ادعای محمد است. هیچکس نمیتواند تأیید کند که الله وجود دارد یا نه و چه کسی مردم را از پشت آدم خارج کرده و شهادت دادند که الله پروردگارشان است.
دوم آنکه، این آیه ادعا میکند که:
بنابراین، سؤال این است که، هر چه پیش از تولد اتفاق افتاد یا هر چه پس از مرگ خواهد افتاد، چرا الله در این دنیا بر اساس آن امتحان میگیرد؟
امتحان الهی زمانی به امتحان تبدیل میشود اگر الله به تمام انسانها در این زندگی ظاهر شده و سپس او انسانها را امتحان میکرد، به طوری که نافرمانی آگاهانه منجر به آتش ابدی میشد.
به عنوان نمونه، طبق داستان اسلامی، الله به ابلیس (یعنی لوسیفر/شیطان) ظاهر شد و ابلیس مجبور به فراموش کردن خدا نشد، اما همچنان آگاهانه نافرمانی کرد. در چنین موردی، میتوان فهمید چرا ابلیس در جهنم خواهد بود.
اما وضعیت انسانها بی چون و چرا متفاوت از ابلیس است و هیچ توجیهی ندارد:
فراموش نکنید که میلیونها مسلمان سابق که به شدت به اسلام اعتقاد داشتند و آن را عمل میکردند، نیز درد بشریت را احساس کردند. وقتی آنها با قلبهای صادقانه به جستجوی خدا پرداختند، جستجویشان به نتیجهای رسید که در آسمانها خدایی وجود ندارد و محمد وحی را خودش میساخت. بنابراین، آنها اسلام و خدا را ترک کردند.
اسلام ادعا میکند:
در حقیقت، پاداش اعمال بستگی به نیتها دارد[15]15. صحیح بخاری، حدیث6689[16]16. صحیح مسلم، حدیث1907
اما در اینجا شاهد تناقض واضحی هستیم. به جای قضاوت بر اساس نیتهای واقعی آنها، آنها به عنوان مرتد شناخته میشوند. اسلام میطلبد که آنها در این زندگی کشته شوند، و سپس الله آنها را به جهنم ابدی محکوم میکند، صرفنظر از تمام اعمال نیک آنها برای بشریت.
یک اسلامگرا گفت:
اگر کسی بگوید که نمیداند یا به یاد نمیآورد که الله را به عنوان پروردگارشان در آیه 172 سوره اعراف شناخت، این استدلال قابل قبول نیست. الله ما را از رحم مادرانمان خارج کرده است و ما چیزی از آنچه در رحم دیدیم یا انجام دادیم به یاد نمیآوریم، ولی نمیتوانیم بگوییم در رحم مادرانمان نبودیم.
پاسخ ما:
ما امروز به یاد نمیآوریم که در رحم مادر بودیم، اما مادر ما به یاد دارد و دیگران ما را در رحم دیدهاند. شاهدان زیادی وجود دارد.
با این حال، در داستانی که الله از تمام انسانها پیمان گرفت پس از خارج کردن آنها از پشت آدم، آیا حتی یک شاهد برای این موضوع وجود دارد؟ الله نادیده است، فرشتگان نادیده هستند و وحی نادیده است. بنابراین، هر کسی میتواند چنین ادعاهایی درباره داستانهای دینی خود داشته باشد که تمام شاهدان آنها “نادیده” هستند.
محمد همچنین تلاش کرد تا امتحان الهی را با استفاده از ادعای زیر توجیه کند:
ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. انسان آن امانت بر دوش گرفت، که او ستمکار و نادان بود.[17]17. سوره احزاب، آیه 72
در تلاش محمد برای توجیه اینکه چرا انسانها تحت امتحان الهی قرار گرفتهاند، یک مشکل اساسی مطرح میشود. این استدلال در واقع تقصیر را به گردن خود الله میاندازد و نه انسانها. سوالاتی که مطرح میشود شامل:
این نشاندهنده شکست کامل محمد در ارائه یک استدلال منطقی برای قرار دادن انسانها تحت امتحان الهی است، به ویژه با توجه به اینکه اکثریت آنها طبق طرح الله به جهنم میروند و عذاب ابدی را متحمل خواهند شد. چگونه خلق انسانها به عنوان ستمکار و نادان الله را از بیعدالتی طبق طرح او در قرار دادن اکثریت بشر در جهنم ابدی نجات میدهد؟
و حتی جنیان که «اشرف مخلوقات» نیستند و اکثریت آنها نیز به جهنم ابدی خواهند رفت.
به یقین، بسیاری از جنّیان و انسانها را برای جهنم خلق کردیم[18]18. سوره اعراف، آیه 179
بیچاره جنیان. اما نکته مثبت این است که آنها تنها در ذهنهای مردم مذهبی مغز شوی شده وجود ندارند.