تمدن اسلامی واقعیت ندارد و ادعای وجود آن تنها برای تحریف تاریخ و واقعیتها مطرح شده است. کسانی که از تمدن اسلامی سخن میگویند، هویت خود را از دست دادهاند و به جای پذیرفتن واقعیتها، در دام افسانههای ساختهشده گرفتار شدهاند. این افراد به جای افتخار به تمدنهای بزرگ و اصیل مانند ایران باستان، مصر و روم، به یک مفهوم خیالی چنگ زدهاند که تنها در کتابهای تحریفشده و تبلیغات مذهبی وجود دارد.
تمدن اسلامی هیچ دستاوردی مستقل از تمدنهای پیشین نداشته و تمامی پیشرفتهای علمی، فرهنگی و هنری که به آن نسبت داده میشود، در واقع به واسطه تمدنهای کهنتری مانند یونان، روم و ایران بوده است. فلسفه و دانش یونانی، دانش پزشکی و اخترشناسی ایرانی، و هنر و معماری رومی، همه توسط فاتحان اسلامی به غنیمت گرفته شده و به نام تمدن اسلامی ثبت شده است.
از دست دادن هویت فرهنگی و تاریخی، نتیجه مستقیم پذیرفتن چنین ادعاهای نادرستی است. واقعبینی نیازمند آن است که تاریخ را همانگونه که بوده بشناسیم و از افسانهسازی پرهیز کنیم. تمدن اسلامی وجود نداشته و تمام ادعاها در این باره، صرفاً تلاشی برای تحریف و فریب است. ما باید با دید باز به تاریخ نگاه کنیم و از هویت واقعی خود دفاع کنیم.
تمدن اسلامی در حقیقت یک ادعای بیپایه است که تنها بهخاطر منافع خاصی ساخته شده است. حتی بررسی دقیق آثار هنری و معماری منسوب به تمدن اسلامی نشان میدهد که این آثار بهطور مستقیم از فرهنگها و تمدنهای پیشین الهام گرفته شدهاند. این ادعا که تمدن اسلامی مستقل از تمدنهای دیگر بوده، نه تنها نادرست است بلکه نشاندهنده تلاش برای تحریف و تغییر واقعیتهای تاریخی میباشد. افرادی که بر طبل وجود تمدن اسلامی میکوبند، تنها با هدف ایجاد تفرقه و ایجاد یک تصویر اشتباه از تاریخ تلاش میکنند.
واقعیت این است که تمدن اسلامی هیچگاه بهطور مستقل وجود نداشته و تمامی ادعاهای مربوط به آن، تنها بازتابی از دستاوردهای تمدنهای پیشین است. پذیرفتن این حقیقت که تمدن اسلامی تنها یک افسانه است، میتواند به ما کمک کند تا با دیدی واقعبینانهتر به تاریخ نگاه کنیم و از افسانهسازیهای بیپایه و اساس خودداری کنیم. در نهایت، تمدن اسلامی تنها یک برچسب بیمعنا است که هیچگونه واقعیت تاریخی ندارد.
تمدن در زبان انگلیسی با واژه civilization شناخته میشود و در زبان عربی واژه «حضارة» به کار میرود. تعاریف گسترده گوناگونی برای واژه تمدن وجود دارد:
اگر بخواهیم برای این واژه تعریفی ارائه دهیم که همگان بر سر آن توافق دارند، میتوانیم بگوییم «شهرنشینی».
شهرسازی، به عنوان برجستهترین نماد تمدن، نمایانگر توانایی بشر در ایجاد و ساخت شهرها و جوامعی است که پر از فرهنگ، علم، و اقتصاد هستند. این فرآیند پیچیده و متفکرانه که از گذشتههای دور تا به امروز به یکی از مهمترین عوامل توسعه و تمدن تبدیل شده، نشانگر توانایی انسان در طراحی شهرها، برنامهریزی شهری، و ایجاد بناهای عمومی و خصوصی است. این بناها که به عنوان نمادهای توانمندی اجتماعی و فرهنگی انسان شناخته میشوند، زمینهساز ارتباطات میان افراد، تبادلات تجاری و فرهنگی، و پیشرفت علمی و فناوری هستند.
جادهسازی یکی از نمادهای بارز تمدن است که نشاندهنده پیشرفت و توسعه یک جامعه میباشد. از دیرباز، جادهها به عنوان شریانهای حیاتی تلقی شده و امکان تبادل فرهنگی، تجاری و دانش را بین شهرها و تمدنها فراهم آوردهاند. در تمدنهای باستانی مانند روم و چین، جادهها نقش مهمی در گسترش قلمرو و تسهیل ارتباطات داشتهاند.
پلسازی، نماد اتصال و ارتباط بین جوامع و مناطق مختلف، نمایانگر توانایی بشر در ساختاردهی و توسعه بناهایی است که از راهگذر برابر آبها و موانع طبیعی میگذرند.
صنعت به عنوان نمادی از تمدن، نشاندهنده توانایی بشر در بهرهبرداری از منابع طبیعی و تبدیل آنها به محصولاتی است که زندگی روزمره را تسهیل میکند. با پیشرفت صنعتی، جوامع توانستند به سطوح بالاتری از رفاه و توسعه دست یابند. این پیشرفتها، از اختراع چرخ گرفته تا انقلاب صنعتی و فناوریهای پیشرفته امروزی، همواره به عنوان معیاری برای سنجش پیشرفت تمدنها به کار رفتهاند. صنعت، با ایجاد شغل و افزایش بهرهوری، به تقویت اقتصادی و اجتماعی جوامع کمک کرده و موجب شده تا بشریت قدمهای بزرگی در مسیر توسعه و پیشرفت بردارد.
از آغاز تاریخ، کشورهایی که تازیان آنها را با جهانگشایی و زور به تصرف خود درآوردهاند، شاهد تخریب عمران و تمدن خود بودهاند. این فرآیند تخریب به وضوح نشان میدهد که چگونه سرزمینهای آباد و پرجمعیت به ویرانی و خالی از سکنه تبدیل شدهاند، به طوری که گویی این مناطق به کلی دگرگون شدهاند. یمن، که زمانی مرکز سکونت تازیان بود، به ویرانهای بزرگ تبدیل شده است.
در یمن، تنها در یکی دو ناحیه نشانههایی از عمران باقی مانده است، و باقی سرزمینها کاملاً خالی از سکنه و ویران شدهاند. عراق عرب نیز به همین سرنوشت گرفتار آمده است. تمدنی که ایرانیان در این سرزمین بنا نهاده بودند، توسط تازیان نابود شد و عراق عرب به منطقهای بایر و خالی از زندگی تبدیل گردید. شام نیز با ویرانی و خالی شدن از سکنه روبرو بوده است. این سرزمین نیز مانند یمن و عراق عرب، تحت تأثیر جهانگشایی تازیان، بخش عمدهای از عمران و تمدن خود را از دست داده است.[4]4. بنگر به ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج1، ص286-287
جهادگرانی که اسلام را گستراندند، اصطلاحاً به «بیابانگردها» شهرت داشتند؛ آنها معمولاً به وسیلهٔ مسیرهایی که با نشانهگذاری ستاره و خورشید میپیمودند، حرکت میکردند.[5]5. سوره انعام، آیه 97[6]6. سوره نمل، آیه 63[7]7. سوره نحل، آیه 16[8]8. سوره ملک، آیه 5 این افراد به دلیل زندگی در مناطق بیابانی، نیاز زیادی به جادهسازی و ایجاد شبکههای حمل و نقل نداشتند و این مفهوم را در کارهای خود آموختند.
جهادگرانی که به مناطق مختلف برای گسترش اسلام رفتند، تا زمانی که به مناطقی مانند ایران و آسیای مرکزی رسیدند، تجربه و یا شناخت خاصی از ساخت و ساز پل نداشتند. آنها در زمان خود به طور اصطلاحی با این مفهوم آشنا نبودند.
در تحلیل تاریخی و اجتماعی، صنعت همواره به عنوان یکی از عوامل کلیدی در توسعه و پیشرفت جوامع محسوب میشود. با این حال، در برخی جوامع، عوامل فرهنگی و رفتاری میتوانند نقش صنعت را تحت تأثیر قرار دهند. یکی از این جوامع، جهادگران اسلامی است که رویکرد خاصی به صنعت و هنرهای دستی دارند. جهادگران اسلامی، به دلیل روحیه جنگجویی و نظامی که دارند، عموماً از عمران و آبادانی فاصله میگیرند.
این فرهنگ جنگجویی و غارتگری، منجر به تخریب سازهها و زیرساختهای موجود میشود. آنان به جای استفاده از سنگها برای ساخت و ساز، آنها را به منظور ساخت دیگدان و وسایل دیگر خراب میکنند. همچنین، نیاز به چوب برای برپایی خیمهها و سراپردهها، موجب تخریب ساختمانها و کاخها میشود. این رویکرد نه تنها باعث کاهش رونق شهری میشود، بلکه باعث میشود که صنعتگران و پیشهوران نیز از فعالیتهای خود دست بکشند. زمانی که کارهای آنان بیارزش تلقی شود و دستمزدی برای زحماتشان در نظر گرفته نشود، انگیزهای برای ادامه کار نمیماند و این امر موجب نابودی صنعت و هنرهای دستی میشود.
جهادگران اسلامی به دلیل عادات غارتگری و تجاوز به اموال دیگران، توانایی حفظ و نگهداری زیرساختها و اموال عمومی را ندارند. زمانی که این گروهها بر سرزمینی مسلط میشوند، سیاستهای حفظ اموال مردم را نادیده میگیرند و اموال عمومی به دست زورمندان به غارت میرود. این رویکرد نه تنها باعث نابودی عمران و آبادانی میشود، بلکه باعث بیاعتمادی مردم به حکومت و عدم تمایل به فعالیتهای اقتصادی میگردد.
در جوامع جهادگران اسلامی، هنرمندان و پیشهوران جایگاهی ندارند. این عدم توجه به کارهای هنری و صنعتی، باعث میشود که هنرمندان و صنعتگران به حاشیه رانده شوند و نتوانند به فعالیتهای خود ادامه دهند. این امر موجب تضعیف صنعت و هنرهای دستی و در نهایت، کاهش رونق اقتصادی میشود.[9]9. بنگر به ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج1، ص285-287
در دوران پیدایش اسلام، تعداد افرادی که در قبیله قریش توانایی خواندن و نوشتن داشتند، بسیار محدود بود. روایتهای تاریخی حاکی از آن است که تنها هفده مرد از قریش قادر به نوشتن بودند. این محدودیت در سواد و کتابت، تاثیری عمیق بر نحوه انتقال اطلاعات و تداوم فرهنگی آن دوران داشت. بر اساس روایتهای نقل شده، هفده مرد قریش که توانایی نوشتن داشتند،[10]10. بنگر به ترجمه فتوح البلدان، ص656 عبارت بودند از:
در اوایل دوره حکومت اسلامی، عربهای جهادگر بیشتر به ریاست، سیاست و حکومتداری مشغول بودند و توجه چندانی به تحصیل علم نداشتند. این روند تا اواخر دوره امویان و اوایل حکومت عباسیان ادامه داشت. به تدریج، میان اعراب این تصور شکل گرفت که تحصیل علم از جمله صنایع و حرفههاست و با سیادت و برتری آنان منافات دارد. این فکر تا حدی در میان اعراب رسوخ کرد که اگر فردی از آنان به تحصیل علوم مختلف مثل صرف و نحو میپرداخت، مورد سرزنش قرار میگرفت و به او گفته میشد که «کار بندگان (موالی) را پیش گرفته است».
در این دوره، اعراب به علوم غیر از حدیث و اخبار بیتوجه بودند و بر این باور بودند که هر چه غیر از علم حدیث و اخبار باشد، سخنان پوچ و بیهوده است.
به عنوان مثال، روزی مردی از قریش به یکی از فرزندان عتاب بن اسید برخورد و مشاهده کرد که او کتاب سیبویه را میخواند. قرشی از این وضع برآشفته و به او گفت: «وای بر تو که همت خود را پست کردهای و به آداب و رسوم محتاجان پرداختهای». با این وجود، موالی مسلمان که در زمان عباسیان به نشر و ترویج علم پرداختند، به واسطه ازدواج، معاشرت و هممنزل بودن با اعراب، جزئی از جامعه عرب شدند. در واقع، در زمان عباسیان، اعراب شهرنشین خالص به تمام معنا یافت نمیشدند و حتی خلفای عباسی نیز از طرف مادر غیرعرب بودند.[11]11. بنگر به ترجمه تاریخ تمدن اسلام، ج3، ص448
با توجه به دلایل ذکر شده، نمیتوان گفت تمدن اسلامی وجود داشته است. بلکه باید گفت تمدن در سرزمینهای اسلامیشده وجود داشته است. تمدن از آن اسلامیان نبود، بلکه از آن مردمی بود که از قضای روزگار به زیر سلطه شمشیر جهادگران اسلام درآمدند. اسلام تمدن نساخت، بلکه اسلامیان بعدها برخی از اصول و ارزشهای تمدنی را از مردم سرزمینهای زیر سلطهشان پذیرفتند. از خودشان تمدن نداشتند.
تمدن اسلامی تنها یک افسانه است که با هدف تحریف تاریخ و ایجاد تفرقه ساخته شده است. تمدن اسلامی به هیچوجه بهطور مستقل وجود نداشته و تمامی دستاوردهای علمی، فرهنگی و هنری که به آن نسبت داده میشود، در واقع از تمدنهای پیشین بهدست آمده است. بنابراین، تمدن اسلامی تنها یک برچسب بیمعناست که هیچگونه واقعیت تاریخی ندارد.