تعریف لغوی:
واژه عزل در لغت به معنای کنار گذاشتن، جدا کردن، یا دور ساختن چیزی از محل اصلی خود است.
تعریف اصطلاحی:
عزل در اصطلاح فقهی به معنای خارج کردن آلت تناسلی مرد قبل از انزال در زمان نزدیکی با همسر است تا از بارداری جلوگیری شود.
محمد در ابتدا عزل را به عنوان زنده به گور کردن کودک اعلام کرد، اما بعداً آن را به خاطر تمایلات جنسی و طمع مالی یارانش مجاز دانست.
در آن زمان خدایی در آسمانها نبود و بنابراین محمد، پیرو سنتهای یهودیان، عزل را برابر با زنده به گور کردن کودک قلمداد کرد.
از جدامه بنت وهب، خواهر عکاشه نقل است که گفت: با گروهی، به محضر رسول خدا رفتم و از ایشان شنیدم که فرمود: «خواستم که از غیله (مجامعت مرد با زن شیرده) منع کنم؛ اما ایرانیان و رومیان را به خاطر آوردم که چنین میکنند؛ [یعنی با زنانشان در حالی که به فرزندشان شیر میدهند، جماع میکنند، یا زنان در زمان بارداری فرزندشان را شیر میدهند] و به فرزندشان آسیبی نمیرسد».
سپس دربارهی عزل از ایشان پرسیدند؟ فرمود: «آن نوعی زنده به گور کردن پنهان است». عبیدالله در حدیث خویش افزود و چنین تلاوت کرد: «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ[1]1. آیه 8 سوره تکویر».[2]2. صحیح مسلم، حدیث 1442
بعدها، زمانی که مسلمانان قدرت پیدا کردند، در جنگها زنان را اسیر میکردند و آنها را به عنوان کنیز مورد تجاوز قرار میدادند، زیرا این کار در اسلام مجاز بود. با وجود داشتن روابط جنسی با زنان اسیر و برده، یاران پیامبر ترجیح میدادند آنها را برای گرفتن فدیهای بالاتر بفروشند، که در صورت باردار شدن زنان ممکن نبود. همچنین آنها نمیخواستند زنان باردار شوند تا بتوانند خدمات جنسی خود را به شکل بهتری ارائه دهند.
در نتیجه، یاران پیامبر شروع به انجام عزل (خارج کردن آلت قبل از انزال) با کنیزان کردند تا از بارداری آنها جلوگیری کنند و بدین ترتیب از لذت جنسی بیشتری برخوردار شوند و ارزش مالی این زنان به عنوان اسیر حفظ شود.
این وضعیت چالشی برای محمد ایجاد کرد، زیرا او باید به تمایلات جنسی یاران و طمع آنها برای پول پاسخ میداد. در نتیجه، محمد حکمی متناقض صادر کرد و به یارانش اجازه داد آزادانه با زنان اسیر و برده عزل کنند، در حالی که بیان کرد اگر کودکی مقدر به تولد باشد، حتی با وجود عزل نیز به دنیا خواهد آمد.
از این محیریز روایت است که گفت: من و ابوصرمه نزد ابو سعید خدری رفتیم و ابوصرمه پرسید: ای ابوسعید! درباره عزل از رسول خدا چیزی شنیده ای؟ گفت: آری؛ در غزوهی مصطلق همراه رسول خدا شرکت کرده بودیم. چند جاریهی عرب را به اسارت در آوردیم. دوری ما از زنانمان طول کشید و دوست داشتیم در مقابل این زنان اسیر شده هم فدیه بگیریم؛ [زیرا اگر با آنان آمیزش میکردیم و آنان از ما حامله میشدند، نمیتوانستیم آنان را بفروشیم یا در مقال آنان فدیه بگیریم].
از همین روی خواستیم به صورت عزل با این جاریهها نزدیکی کنیم با خود گفتیم: چطور در حالی که رسول خدا در میان ما است، پیش از این که از ایشان بپرسیم به این کار اقدام نماییم؟ لذا از ایشان پرسیدیم و رسول خدا فرمود: «ضرری به شما نمیرسد که این کار را نکنید؛ [یعنی در ترک عزل زیانی به شما نمیرسد]، هر موجود زنده ای که در علم خداوند مقدر باشد حتماً به دنیا خواهد آمد [و عزل نمی تواند جلو آن را بگیرد].[3]3. صحیح مسلم، حدیث 1438[4]4. صحیح بخاری، حدیث 6603[5]5. صحیح بخاری، حدیث 7409
این گفته تناقضات موجود در احکام پیامبر را نشان میدهد که قابل توجیه و هماهنگ نیستند.
برای پاسخ به این موضوع، بعدها مسلمانان بهانهای آوردند که تشبیه عزل به زنده به گور کردن کودک به صورت مخفیانه، تنها به معنای کراهت (مکروه بودن) آن است. اما آیا میتوان چنین توضیحی را پذیرفت، وقتی ادعا میکنند کشتن مخفیانه کودک قتل نیست بلکه عملی ناپسند است؟
علاوه بر این، تناقض دیگری آشکار شد: محمد عزل را برای زنان آزاد ممنوع کرد اما برای زنان اسیر و برده مجاز دانست. به عبارت دیگر، انجام عزل با یک زن آزاد معادل زنده به گور کردن کودک است، اما انجام همین کار با یک برده چنین نیست.
این تناقضات از منظر منطق حقوقی و فلسفی قابل بررسی است. طبیعت میان یک عمل یکسان یعنی کشتن کودک، تفاوتی قائل نمیشود، چه مادر کودک زن آزاد باشد یا برده. این تمایز میان زن آزاد و برده تنها یک شرارت ساختۀ انسان و دین است و هیچ مبنایی در قوانین طبیعت ندارد. بنابراین، یا کودک در هر دو حالت (مادر آزاد یا برده) زنده به گور شده محسوب میشود، یا در هیچ یک از این حالات چنین نیست.
واقعیت اصلی موضوع به شرح زیر است:
این موضوع به وضوح نشان میدهد که قوانین محمد بر اساس قضاوت شخصی او بوده و نه بر اساس هیچ وحی الهی.
در فقه شیعه، احکام مربوط به عزل نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
همانطور که در دوران جاهلیت (پیش از اسلام) رایج بود، محمد محدودیتی برای زنان باردار اعمال کرد که نمیتوانستند تا زمان تولد کودک با مرد دیگری ازدواج کنند، زیرا به گفته او، نطفه مرد دیگر ممکن است جنین در رحم را تغذیه کند.
به دلیل این اشتباه علمی محمد، زنان باردار مجبور بودند این محدودیت را تحمل کنند که حتی اگر طلاق گرفته یا بیوه شده باشند، نمیتوانند تا پس از زایمان ازدواج مجدد کنند. این بدان معنا بود که آنها باید تمام تمایلات جنسی خود را سرکوب کنند تا زمانی که کودک به دنیا بیاید—زمانی که بیشتر از همیشه به عشق و توجه نیاز دارند. تولد کودک، که لحظهای است که آنها به بیشترین مراقبت و محبت نیاز دارند، دقیقاً با زمانی همزمان است که اسلام آنها را از دریافت این توجه از مرد دیگری محروم میکند.
خوشبختانه، ایرانیان و رومیان روابط جنسی با زنان شیرده را مجاز میدانستند، وگرنه در جهان اسلام، مادران شیرده نیز از داشتن رابطه جنسی منع میشدند. آنها به ماشینهای تولید شیر مانند گاوها کاهش پیدا میکردند که بدون هیچگونه آسایش یا محبت از سوی شریک زندگی، در این دوره حساس از زندگی خود مجبور به تأمین شیر بودند.