در مطالعه تاریخ و فرهنگ قوم ایرانی، واژه «قوم» تصوری از زندگی طولانی و پر بار در سرزمینهای شناخته شده را به ذهن متبادر میکند. این مسیر تاریخی مملو از تحولات، فراز و نشیبها، موفقیتها و شکستها، ما را به بازنگری داستانهای شگفتانگیز خود دعوت میکند. در این مقاله، به بررسی سرزمین آریان، ویژگیهای جغرافیایی آن و باورهای دینی باستانی خواهیم پرداخت.
سرزمینی که در تاریخ به نام ایران شناخته شد، از دورانهای بسیار کهن مأمن جمعیتهای متعدد و قبایل مختلف قوم بزرگ آریا بود که در سرتاسر این گستره پهناور پراکنده بودند. این سرزمین از تاجیکستان کنونی آغاز میشد و اراضی میان دو رودخانه بزرگ آمودریا و سیردریا (که اکنون در ازبکستان و ترکمنستان واقعاند) را در بر میگرفت.[1]1. ازبکستان کنونی و نیمه جنوبی ترکمنستان کنونی از اواخر سده چهارم هجری به بعد (یعنی سده ها پس از ورافتادن شاهنشاهی ساسانی و فتوحات اسلامی مورد تهاجم جماعات خزنده ترک قرار گرفت و در اوائل سده پنجم هجری به اشغال ترکان مهاجم درآمد، بومیان ایرانیش تارانده یا کشته شدند یا اجبارا ترک زبان شدند. آذربایجان و نواحی شرقی دریاچه وان نیز در سده های پنجم و ششم هجری مورد تهاجم ترکان قرار گرفت و تا سده های هشتم و نهم هجری جماعات بزرگی از ترکان در آن جاگیر شده بودند.
همچنین شامل بخشهای وسیعی از افغانستان کنونی، به جز مناطق پختوننشین، و مککُران، که امروز بیشتر آن در پاکستان واقع شده، بود. ایران امروزی را نیز در بر میگرفت و در شمال به مناطق دو سوی دریای مازندران و کوههای قفقاز میرسید. در غرب، شامل سرزمینهای شرقی و جنوبی دریاچه وان کنونی و نواحی کوهستانی کردستان بزرگ بود که امروزه بخشهای اصلی آن در ترکیه و عراق قرار دارد.
تمام این مناطق تحت عنوان «فلات ایران» شناخته میشود. ساکنان باستانی این سرزمینها به آنچه امروز «فلات ایران» مینامیم، در اوستا «آیریانوایجا» میگفتند که به معنای «جایگاه نشیمن آریان» است. این نام به تدریج به «آریانزمین» تغییر یافته و در نهایت به صورت «ایران» در آمده است.
در بندهای ۱۳ و ۱۴ از میترَ یَشت (مِهر یَشت)، که کهنترین اثر دینی قوم آریا و مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد است، ذکر شده که ایزد «میترَ» از قله کوه هرابُرز (که همان دماوند است) سرزمینهای آریایی را نظارت میکند. همچنین، چهار رودخانه در سرزمینهای آریایی نام برده شده که در نواحی سغد، خوارزم، مرو، هرات، و همچنین «ایشکَت» و «پَئورت» جاری هستند. به بیان دیگر، خورشید در نیمروز بر فراز مرکز سرزمینهای آریایی قرار میگیرد و هرابُرز در مرکز این سرزمینها واقع شده است.
این بدان معناست که سغد، خوارزم، مرو، و هرات بخشهای شمالی و شرقی سرزمینهای آریایی را تشکیل میدهند. بنابراین، ایران کنونی در هزاره دوم پیش از میلاد، بخشهای غربی و جنوبی سرزمینهای آریایی را شامل میشده و سرزمینهای شرقی دریای مازندران نیز در قلمرو آریان قرار داشته است.
در آغاز کتاب وندیداد آمده است که «آیریانوایجا» بهترین سرزمین در جهان است، اما اهورمزدا سرزمینهای دیگر قومها را نیز مورد پسند قرار داده تا دیگر اقوام نتوانند به سرزمین آریان طمع کنند و به آن تعدی نمایند.
در بخشهای ابتدایی وندیداد همچنین تصریح شده که «آیریانوایجا» به سرزمینهای شمالی رود ارس اشاره دارد و به سرمای سخت این نواحی نیز اشاره شده است.
با وجود محدودیتهای موجود در اسناد مکتوب، یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که قوم آریا از دورانهای بسیار کهن به صورت جماعات متعدد و پرجمعیت در قالب روستاها و زندگی یکجانشین زندگی میکردند. این تمدن با نظامهای حکومتی محلی و فعالیتهای گسترده کشاورزی و دامپروری شناخته میشود.
در جنوب غربی قوم بزرگ آریا، در منطقهای که امروزه خوزستان نامیده میشود، قومی غیر آریایی زندگی میکردند که در اسناد تاریخی به نام «خَوج» (یا «خَفج») شناخته میشوند و در متون تاریخی بابل و آشور به عنوان «ایلام» (یعنی مردمان سرزمین بالا) یاد شدهاند.
در غرب قوم آریا، در سرزمینهای حوضه رودهای دجله و فرات در نیمه جنوبی عراق کنونی، اقوام بومی میانرودان زندگی میکردند که در جای خود به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
یافتههای باستانشناسی تا کنون نشان داده است که تمدن قوم آریا در هزاره دوم پیش از میلاد نسبت به تمدنهایی که در حوضه رودهای کارون و کرخه در خوزستان و همچنین در حوضه رودهای دجله و فرات در عراق شکل گرفته بودند، از لحاظ پیشرفت چندان برجسته نبوده است. تمدن حوضه کرخه و کارون به عنوان «تمدن ایلام» و تمدن حوضه دجله و فرات به عنوان «تمدن میانرودان» شناخته میشوند.
قوم آریا در هزاره دوم پیش از میلاد، از دیگر اقوام باستانی به دلیل باورهای دینی خاص خود متمایز میشد. آنان نه به بتپرستی روی آورده بودند و نه نیاپرستی را میپذیرفتند؛ بلکه خدایانشان عمدتاً ذاتهایی بودند که ما آنها را «مظاهر آسمانی» مینامیم. در این فرهنگ دینی، پیامبر شاه وجود نداشت و مهمترین خدایان قوم آریا شامل خورشید، ماه، ستارگان، آذرخش و باد بودند.
از جمله ایزدان اصلی قوم آریا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
وارُنَه (فلک): نماینده قانون و نظم کیهانی.
میترَ (مهر/فروغ خورشید): خدای نور و توافق.
اَناهیتَه (ناهید/زهره): الهه آب و باروری.
وَرَهران (بهرام/مریخ): خدای جنگ و پیروزی.
خشَتریَه (تیر/عطارد): خدای هوش و ارتباط.
ایندِرَ (آذرخش/برق آسمانی): خدای آذرخش و باران.
وایو (نیروی توفان): خدای باد و توفان.
گُواتَه (نسیم روحپرور): نماینده نسیم و زندگی.
آتَر (آذر/نور و حرارت): خدای آتش.
آگنی (آتش سوزنده): خدای آتش و حرارت.
تمامی این ایزدان ذاتهای آسمانی بودند که در پدیدههای طبیعی تجلی یافته و به وسیله نیروی خویش جهان انسانها را اداره میکردند. هر یک از این ایزدان بر اساس تأثیراتی که بر طبیعت و زندگی انسانها داشت، مورد ستایش قرار میگرفت. به ویژه، میترَ و وارُنَه مقام ویژهای داشتند و در کتاب «ریگودا» (کتاب آریان مهاجر به هند) معمولاً نام این دو در نیایشها به همراه یکدیگر آمده است.
«میترَ» در زبان آریایی به معنای صفت مجردی بود که هماکنون در زبان پارسی به معنی دوستی، محبت و مهر به کار میرود. واژه «مهربان» نیز از همین صفت مجرّد نشأت گرفته و به معنای «پاسدار مهر» است. میترَ به عنوان ایزد روشنگر و حیاتبخش، نماینده مهر و زندگی شناخته میشد و باور بر این بود که تمامی خوشیها و لذتها از او ناشی میشود. او هر روز بر جهان میتابید و نظارت میکرد تا انسانها، جانوران و گیاهان به زندگی ادامه دهند.
تغییر فصول، بهار، تابستان، پاییز و زمستان، و فعالیتهای اَناهیتَه در بارش باران، جاری شدن رودها، رویش گیاهان، درختان و میوهها، و آبستن شدن مادگان، به تأثیرات میترَ نسبت داده میشد. میترَ تجسم مهر عمومی و مطلق بود و با تابش نور خود بر جهان، همهجا را روشن میکرد و حضورش در همهجا محسوس بود. او با گردش روزانهاش، تداوم زندگی انسانها، جانوران و گیاهان و تغییرات طبیعی را فراهم میآورد. تغییراتی که میترَ ایجاد میکرد شامل تمامی موجودات و انسانها میشد و او به هیچ موجودی کینه نداشت؛ بلکه رحمتی بود که شامل همه موجودات میشد.
در سرودهای باستانی مهر یشت آمده است که کسانی که میترَ را میستایند، باید کردارشان مشابه میترَ باشد تا واقعاً ستایندگان راستین او باشند. اگر کردارشان مطابق با میترَ نباشد، ستایندگان دروغین او خواهند بود. این افراد ممکن است در ظاهر ستایشگران میترَ به نظر برسند، اما در عمل بدی میکنند، خشمآورند، پیمانشکن هستند و کینه میورزند.[2]2. یشتها، 29/10، 104-111، 137-139
میترَ به عنوان تجسم جمیع فضایل توصیف شده است و کسانی که او را میستایند باید همچون میترَ نمونهای از فضایل باشند و از تمامی رذایل دوری کنند. همانطور که میترَ به همه هستی نظر لطف دارد و برکات فصول سال را برای تمامی موجودات به ارمغان میآورد، انسان نیز باید به همه هستی مهر بورزد و محبتش شامل همه کس و همه چیز باشد و امکانات خود را از هیچ کس و هیچ چیز دریغ نکند.
اَناهیتَه ایزد بارندگی، باروری و زایندگی بود که با اراده و تدبیرش باران میبارید و رودها به جریان میافتادند. او موجب رویش گیاهان، آبستن شدن مادگان و ادامه زندگی انسانها و حیوانات بود. رحمت اَناهیتَه شامل تمامی موجودات زنده میشد و به همین دلیل ستودنی بود. در واقع، اَناهیتَه نیز برای ایرانیان یک ذات مقدس بود که انسانها وظیفه داشتند خود را همچون او کنند و محبت و برکاتش را به همه کس و همه چیز برسانند. معنای ظاهری اَناهیتَه معادل عذراء و معصومه در زبان عربی است، اما مفهوم آن مشابه نیست.
خشَتریَه ایزد نیروبخش و آموزگار فنون رزم بود. او به مردم آموخته بود که چگونه جنگافزار بسازند و از آن برای دفاع در برابر درندگان تیز چنگالی همچون شیر، پلنگ، ببر و گرگ، و همچنین در برابر تجاوز دشمنان استفاده کنند. او همچنین به رهبران یاد میداد که چگونه امور جامعه را تنظیم و آن را اداره کنند.
آتَر (آذر) ایزد حرارت و گرما بود که در سرمای زمستان خانه را گرم میکرد تا انسان از یخزدگی نجات یابد و خانه را از آسیب جانوران موذی محفوظ میداشت. همچنین، آذر با حرارتش گوشت جانوران را میپخت تا انسان بخورد و لذت ببرد و نیرو بگیرد.
گُواتَه نسیم جهانی بود که گرده تخم گیاهان و جانوران را به همهجا میپراکند تا گیاهان و جانوران بارور شوند و زاد و رود کنند. او همواره میوزید و گیاهان و درختان را شاداب و بارور نگه میداشت و ابرها را از جاهای دوردست به سرزمینهای آریایی میآورد تا باران ببارند و برکت ایجاد کنند. گُواتَه همچنین بسیاری از حشرات آزاررسان را از انسانها دور میکرد و گرما را نیز کاهش میداد.[3]3. در خورد یادآوری است که «گُوات» که تلفظ کهن «باد» است تا امروز در زبان بلوچی استعمال میشود (یعنی باد را گوات گویند). «قُباد» که تلفظ عربی گُوات است نام برخی از شاهان و بزرگان ایران بوده، و نخستین شاهی که در داستانهای تاریخی ما این نام را دارد کاوی گُواتَه (کیگُواد) است. تاریخ نویسان عربی نگار دو زبانه ایرانی گُوات را قباد نوشته اند و ایرانیان مسلمان شده نیز بعدها این تلفظ غلط را به کار بردند.
وارُنَه ایزد تقدیر و سرنوشت بود که سرنوشت انسانها را در زندگی و مرگ تعیین میکرد و انسانها را به عالم دیگر میبرد. قلمرو وارُنَه در جهان اختران و فضای بیکران بود. او معادل «چرخ فلک» در ادبیات فارسی و «هیون» در زبان انگلیسی است. در «ریگودا»، وارُنَه در کنار میترَ توصیف شده و آنها به عنوان ساماندهندگان «روزگار گذرنده» معرفی شدهاند. وارُنَه ایزد شب و تاریکی و فرمانروای ستارگان، و میترَ ایزد روز و روشنایی و زندگی این جهانی بود.
بر فراز این ایزدان که در زیر آسمان جای داشتند و امور جهان و انسانها را اداره میکردند، دو آفریدگار بزرگ وجود داشتند که دو برادر بودند و جایگاهشان در فراز آسمان بود. یکی از این دو، اَهورَ و دیگری دَیوَ نام داشت. اَهورَ خدای ادارهکننده امور کلی جهان در روز و ذاتش در خورشید تجلی مییافت، در حالی که دَیوَ خدای ادارهکننده امور کلی جهان در شب و ذاتش در وارُنَه و ماه و اختران تجلی مییافت. ایزدان نامبرده مجریان اراده این دو خدای بزرگ بودند.
با تشکیل جماعات یکجانشین و پدید آمدن روستاها، نیاز به صلح، همزیستی و ثبات در جوامع کشاورزی منجر به تغییرات اساسی در باورهای دینی آریاییها شد. در این دوران، اَهورَ به عنوان خدای برتر و تجسم صلح، مهر و پیمان در میان روستانشینان شناخته شد، در حالی که دَیوَ به عنوان خدای قهر، خشم و تجاوز در میان جماعات شبانکاره و متحرک برجسته گردید.
این تغییرات دینی به تدریج به صورت صفتهای نوین در میان این دو خدا نمایان شد. با پیچیدهتر شدن زندگی جمعی و افزایش نیازهای جوامع روستایی، اَهورَ به عنوان خدای صلح، مهر و همزیستی و دَیوَ به عنوان خدای جنگ و تجاوز معرفی شدند. این تحولات نشان میدهد که با تغییر سبک زندگی و نیازهای اجتماعی، صفات و ویژگیهای خدایان نیز تطابق یافتند.
در این دوره، جامعه یکجانشین که بیشتر بر کشاورزی متمرکز بود، به پیروی از اَهورَ ادامه داد. از سوی دیگر، جماعات متحرک و شبانکاره، که به فعالیتهای نظامی و تجاوز تمایل داشتند، دَیوَ را به عنوان خدای خود پذیرفتند. این تقسیم به ایجاد تضاد و نفرت میان این دو گروه منجر شد. دَیوَ به دلیل تعدیهایی که در شب به روستاها و ممتلکات آنها میکردند، در میان روستانشینان منفور شد.
خاطره زمان همزیستی مسالمتآمیز پیروان اَهورَ و دَیوَ در متون باستانی هند، از جمله ریگوِدا، باقی مانده است[4]4. ریگوِدا 8/ سوکتا 9، بند 85. در این متون، به ویژه در مهابهاراتا، آمده است که اَهورَ و دَیوَ دو برادر بودند که روزگاری با هم میزیستند؛ اَهورَ برادر بزرگتر و دَیوَ برادر کوچکتر بود[5]5. اَهورَ را در تلفظ آریانِ هندی شده اَسورَ گفته و نوشتهاند. در لهجه های مختلف زبان ایرانی نیز دو حرف «س» و «هـ» در موارد بسیاری جانشین یکدیگر میشوند.. اما بعدها این دو به اختلاف افتاده و به جنگ با یکدیگر پرداختند.[6]6. مهابهارَتَه 12/ بند 1182
مهاجرتهای بزرگ آریاییها به سوی هند، آناتولی و شرق اروپا، عمدتاً توسط پرستندگان دَیوَ انجام شد، که به زندگی شبانکاره و جنگی تمایل داشتند. در مقابل، اَهورَ پرستان که بیشتر به زندگی یکجانشین و کشاورزی پرداخته بودند، در سرزمینهای بومی خود در فلات ایران ماندند و سرزمینشان به نام آریانزمین شناخته شد.
این تقسیمبندی دینی و فرهنگی، تأثیرات عمیقی بر تاریخ و دین ایرانیان و دیگر اقوام آریایی داشت و پایهگذار برخی از مفاهیم اصلی در دین و فرهنگ ایرانی شد. باور به ستیز نور و ظلمت که از این زمان به وجود آمد، بعدها به یکی از اصول اساسی دین ایرانی تبدیل شد و در طول تاریخ دینی و فرهنگی ایران نقش مهمی ایفا کرد.
تاریخ و فرهنگ قوم ایرانی نشاندهنده یک تمدن باستانی پیچیده و غنی است که به رغم تغییرات و تحولات فراوان، هویت و ویژگیهای خود را حفظ کرده است. باورهای دینی، جغرافیا و تمدن باستانی آریا به وضوح تاثیر عمیقی بر شکلگیری هویت فرهنگی و تاریخی ایران داشته است.