آگاه باشید از فریبکاریهای اسلامگراها:
محمد دستور داده بود که:
این فرمانهای محمد (شریعت اسلامی) بیخردانه و ستمگرانه بود. این نشان میدهد که هیچ خدایی در آسمانها وجود ندارد و محمد خودش فرمان میداد و آنها را به نام وحی شناسانده است، در هنگامی که تنها انسانها میتوانند چنین کوتاهیهای ستمگرانهای انجام دهند.
از این رو، اسلامگراها تلاش میکنند با این گفته که محمد افراد مخنث (بیناجنس) را تبعید نکرده، بلکه تنها مردان زننما (یعنی مردانی که آگاهانه رفتارهای زنانه را فرا گرفتند) را تبعید کرده است، چالش را آشفته کنند.
در گام نخست، ما به خوانندگان خود پیشنهاد میکنیم که جدایی میان واژگان زیر را دریافت کنند:
در احادیث اسلامی، محمد بهراستی فرمان تبعید و بیرون کردن مردم بیناجنس/خنثی (عربی: مخنث) بیگناه را فرستاده است.
خواهشمندم بپردازید که مردان زننما بیشتر بهاشتباه همجنسگرا انگاشته میشوند و محمد فرمان کشتن همجنسگرایان را بنا کرده بود. بسیار دور است که محمد اجازه داده باشد مردان زننما آزادانه درون خانههای همسرانش شوند و با آنها پیوند داشته باشند، بهویژه پس از نزول آیه حجاب که چندین سال پیش از محاصره طائف رخ داد.
داستان پسزمینه:
مسلمانان رو به آماده شدن برای یورش به شهر طائف در فردا بودند، جایی که امید داشتند به زنان دستگیر شده دست یابند (زنانی که جهادگران مسلمان برده گرفتند، به آنها تجاوز میکردند).
یک تن مخنث (بیناجنس) به نام هیت به دیدار امسلمه (همسر محمد که در آن جنگ همراه او بود) رفت و به برادرش گفت که تلاش کند پس از پیروزی یک زن ویژه از مخالفان را همچون برده به دست آورد. او زیبایی آن زن را بیان کرد و گفت که او چهار پرده گوشت در شکم دارد که در آن زمان نشانهای از زیبایی بود.
محمد این گفتگو را شنید و بی درنگ فرمان داد که مسلمانان همه مردم مخنث (بیناجنس) را از خانههایشان بیرون کنند، بدون توجه به این که آیا آنها گناهی کرده بودند یا نه.
ترجمه عبدالعلی نور احراری:
از زینب بنت ابی سلمه روایت است که مادرش ام سلمه – همسر آن حضرت – گفت: پیامبر بر من درآمد و نزد من مخنثی (زن مانند، هیز) نشسته بود. از وی شنیدم که به عبدالله بن ابی امیه می گفت: ای عبدالله، ببین که اگر فردا خداوند طائف را بر شما فتح کند، دختر غیلان را به ازدواج[1]1. موضوع ازدواج نیست، بلکه در مورد تجاوز به او به عنوان برده است و مترجم با گفتن ازدواج بی صداقتی نشان داده است. خود درآور، وی چنان چاق و فربه است که چون پیش آید، چهار پرده گوشت بنماید و چون پشت بگرداند هشت پرده گوشت بنماید. پیامبر فرمود: «این مخنثان باید نزد شما وارد نشوند.» محمود، از ابواسامه از هشام همین حدیث را روایت کرده و افزوده است که آن حضرت در آن روز طائف را محاصره کرده بود.[2]2. ترجمه صحیح بخاری، ج 4، ص613
همانطور که پیشاپیش یاد شد، این ترجمه گمراهکننده و نادرست است. واژه عربی مُخَنَّثٌ در این حدیث به مرد زننما اشاره نمیکند، بلکه به یک فرد بیناجنس (هرمافرودیت) اشاره دارد. انگیزه این گفته به گزارههای زیر است:
پس چرا محمد (و خدای او) نمیدانستند که این مردان زننما ممکن است به زنان جذب شوند و با این حال به این مردان زننما اجازه دادهاند سالها وارد خانههایشان شوند و با همسرانش تعامل داشته باشند؟
پاسخ ساده این است که آنها مردان زننما نبودند، بلکه افراد بیناجنس بودند که محمد به آنها اجازه داده بود با همنشینی تعامل داشته باشند.
خوشبختانه ما هنوز یک مترجم انگلیسی داریم، عائشه بویلی، که این حدیث را به درستی ترجمه کرده است:
It is related from Umm Salama, “The Prophet , may Allah bless him and grant him peace, visited me when there was a hermaphropdite with me and heard him say to ‘Abdullah ibn Umayya, ‘O ‘Abdullah! If you think that Allah will let you conquer tomorrow, then you must have the daughter of Ghaylan. She has four folds facing you and eight with her back to you.’ The Prophet, may Allah bless him and grant him peace, said, ‘Do not let those people visit you (women).'” Ibn Jurayj said, “The hermaphropdite was called Hit.” This is related from Hisham who added, “He was besieging Ta’if on that day.”[4]4. صحیح بخاری، حدیث 4069، ترجمه Aisha Bewley
در حدیثی از ام سلمه آمده است که پیامبر روزی به دیدار من آمد در حالی که یک فرد بیناجنس در کنار من حضور داشت. پیامبر شنید که آن فرد به عبدالله بن امیه گفت: «ای عبدالله! اگر تصور میکنی که الله فردا به شما فتح عطا خواهد کرد، باید دختر غیلان را برای خود برگزینی. او از جلو چهار پرده گوشت و از پشت هشت پرده گوشت دارد.» پیامبر پس از شنیدن این سخن فرمودند: «اجازه ندهید این گونه افراد بیناجنس به نزد زنان شما بیایند.» ابن جریج اضافه کرد که نام این فرد دوجنسه هیت بود. این روایت از هشام نیز نقل شده است، که وی افزود: «آن روز پیامبر در حال محاصره طائف بود.»
من هم از روی متن عربی تلاش کردم تا ترجمه درستی بیان کنم:
الحمیدی روایت کرده که سفیان شنیده، هشام از پدرش و او از زینب دختر ابی سلمه و او از مادرش، امسلمه روایت کرده که پیامبر وارد خانه من شد و در آنجا یک بیناجنس حضور داشت. من شنیدم که او به عبدالله بن ابی امیه گفت: «ای عبدالله، اگر فردا الله طائف را برای شما فتح کرد، به دختر غیلان توجه کن، زیرا او از جلو با چهار و از پشت با هشت (ویژگی) میآید.» پیامبر فرمود: «این افراد نباید به نزد شما بیایند.» ابن عیینه و ابن جریج نیز گفتند که نام این بیناجنس هیت بود. محمود روایت کرده که ابو اسامه از هشام با همین روایت نقل کرد و افزود که در آن روز طائف در محاصره بود.[5]5. صحیح بخاری، حدیث 4324
محمد فقط به اخراج افراد مخنث (بیناجنس) فقیر از خانههایشان بسنده نکرد، بلکه پا را فراتر گذاشته و از مسلمانان خواست که:
بنابراین، افراد مخنث (بیناجنس) فقیر مجبور شدند در انزوا، شبیه به حبس انفرادی زندگی کنند، بدون توجه به بیگناهی آنها یا این که آیا جرمی مرتکب شده بودند یا خیر.
محمد بن عبید از محمد بن ثور نقل کرده است که از معمر، از زهری و هشام بن عروه، از عروه و عایشه، رضی الله عنها روایت کرده است: مردی مخنث (بیناجنس) به خانههای همسران پیامبر وارد میشد و آنها او را از زمره کسانی به شمار میآوردند که نیازهای جسمانی ندارند. روزی پیامبر با یکی از همسرانش بود، وارد شد و به توصیف ویژگیهای زنی پرداخت و گفت: «اگر او بیاید، به چهار میآید و اگر برگردد، به هشت برمیگردد». سپس پیامبر فرمود: «آیا نمیبینید که این فرد میداند چه خبر است؟» و به این ترتیب، او را از ورود منع کردند.[6]6. سنن ابوداود، حدیث 4107
احمد بن صالح به ما حدیث کرد، ابن وهب گفت، یونس به من خبر داد، از ابن شهاب، از عروه، از عایشه، پیامبر (ص) او را به تبعید فرستاد و وی در بیابانی واقع در خارج از مدینه سکونت گزید. هر جمعه، به منظور درخواست غذا به مدینه مراجعه میکرد.[7]7. سنن ابوداود، حدیث 4109
محمد به افراد مخنث (بیناجنس) اجازه نداد که شغلی داشته باشند و برای زندگی خود درآمد کسب کنند، بلکه آنها را به زندگی در فقر و تبعید محکوم کرد. مردم به محمد گفتند که در این صورت آنها به دلیل گرسنگی خواهند مرد. پس از آن، محمد به آنها اجازه داد دو بار وارد شهر شوند و برای غذا گدایی کنند.
محمود بن خالد نقل میکند که عمر از اوزاعی در این داستان چنین آورده است: وقتی به پیامبر (ص) گفتند: «ای رسول خدا، او در این صورت از گرسنگی خواهد مرد»، پیامبر (ص) او اجازه داد که دو بار در هفته به آنجا مراجعه کند تا بتواند برای غذا درخواست کند و سپس بازگردد.[8]8. سنن ابوداود، حدیث 4110
شایان ذکر است که رفتار محمد با افراد مخنث (بیناجنس) سختتر از رفتار او با گدایان بود. در حالی که یک گدای معمولی اجازه داشت هر روز گدایی کند و در شهر بماند (در کنار خانواده و دوستانش)، یک فرد مخنث (بیناجنس) تبعیدی تنها دو بار در هفته اجازه داشت برای گدایی وارد شهر شود و پس از هر بازدید باید شهر را ترک میکرد.
مسلمانان ادعا میکنند که فرد بیناجنس (یعنی هیت) با توصیف زیبایی آن زن به مرد دیگری مرتکب جرم شده و به همین دلیل مجازات شد.
نخست:
چطور میتوان توصیف زیبایی یک زن را جرم تلقی کرد در حالی که خود شریعت اسلامی زنان برده و اسیر را مجبور میکند که با سینه و شکم برهنه در انظار عمومی به نمایش گذاشته شوند؟ این زنان همچنین در بازارهای بردهفروشی در حالت نیمهبرهنه فروخته میشدند و مشتریان مسلمان اجازه داشتند اندامهای خصوصی آنها را لمس کنند.
از یک طرف، مسلمانان ادعا میکنند که توصیف زیبایی یک زن توسط فرد بیناجنس (یعنی هیت) جرم است و منجر به مجازات او با تبعید و گدایی شد. از طرف دیگر، اسلام به نمایش عمومی بدنهای زنان اسیر/برده مجوز میدهد. چگونه این مسلمانان میتوانند این استاندارد دوگانه را توجیه کنند؟ چرا نمیتوانند رنج افراد مخنث (بیناجنس) فقیر و بیعدالتی علیه آنها را بپذیرند؟ با این حال، مسلمانان محمد را «رحمتی برای جهانیان، انسانها، جنها و حیوانات» مینامند.
دوم:
حتی اگر بپذیریم که هیت با توصیف زیبایی آن زن مرتکب جرم شده باشد، چرا تمام افراد مخنث (بیناجنس) دیگر مجازات شدند؟ آنها هیچ خطایی مرتکب نشده بودند.
افزون بر این، اگر توصیف زیبایی زنان فقط برای افراد زننما ممنوع است، آیا این استاندارد دوگانه ایجاد نمیکند؟ آیا زنان یا بردگان مرد نیز تحت همین دقت قرار میگیرند؟ طبق شریعت اسلامی، بردگان مرد بهعنوان «محرم» در نظر گرفته میشوند و نیازی به حجاب از سوی همسران و دختران اربابانشان ندارند.
پس اگر بردگان مرد زیبایی زنی را توصیف کنند چه میشود؟ آیا قرار است تمام بردگان را هم اخراج و تبعید کنید؟ یا قرار است دوباره استانداردهای دوگانه نشان دهید و بردگان را در خانههای خود نگه دارید، در حالی که بردگان مرد بیشتر از افراد زننما به زنان میل دارند؟
چطور مسلمانان نمیتوانند چنین تضادهای بزرگ و آشکاری را در نظام اسلام ببینند؟
سوم:
به جای اینکه بیدرنگ مجازات سخت تبعید و انزوای کامل را اعمال کند، آیا مناسبتر نبود که محمد ابتدا به او آداب و قوانین را بیاموزد و روشن کند که توصیف زیبایی یک زن ممنوع است؟
چهارم:
به دلیل آموزههای خاص محمد و شریعت اسلامی، مسلمانان نسبت به افراد مخنث (بیناجنس) نفرت عمیقی پیدا کردهاند، مشابه نفرت گستردهای که امروزه نسبت به سگها وجود دارد.
طی 1400 سال گذشته، افراد مخنث (بیناجنس) رنجهای بسیاری را متحمل شدهاند. به شیوه غمانگیزی، حتی خانوادههای مسلمان خودشان نیز اغلب علیه آنها شدهاند. بسیار دردناک است وقتی که خانواده خود فرد، به دلایلی که از کنترل او خارج است، نسبت به او نفرت داشته باشد.
پنجم:
ما سپاسگزار نظامهای سکولار هستیم که افراد بیناجنس را به عنوان انسانهایی با حق و احترام کامل به رسمیت شناخت. تمام جهان به نظامهای سکولار مدیون است برای تلاشهای نوآورانهاش در اعطای حقوق به بردگان، زنان، افراد بیناجنس، اقلیتها، و حتی حیوانات.
این نظامهای سکولار نوعی از اخلاق را نشان داده است که اغلب توسط پیروان اسلام مورد انتقاد و رد قرار میگیرد و آن را «غیراخلاقی» مینامند.
ما به ارزشهای سکولار خود و اصول اخلاقی که از آنها پیروی میکنیم افتخار میکنیم.
در حالی که مسلمانان ادعا میکنند که الله تنها منبع اخلاق است، اعمال و آموزههای الله و محمد در این موارد تصویری متفاوت را به نمایش میگذارند.
بر پایه نیاد انسانی، افراد بیناجنسی میتوانند بهطور طبیعی احساسات عشق را تجربه کنند. این عادی است که یک فرد بیناجنسی به مردان علاقهمند شود و درونی خود را بهعنوان یک زن شناسایی کند (یا وارونه).
اما محمد و الله این را بزرگترین جرم میدانستند.
اگر یک فرد بیناجنسی (یا هر فرد همجنسگرا) وارد یک رابطه عاشقانه با مرد دیگری شود، ازدواج کند و رابطه جنسی داشته باشد، این گناه بزرگترین گناه نزد محمد و الله شمرده میشود.
در واقع، حتی تنها شناسایی درونی خود بهعنوان یک زن (بدون هیچ رابطه جنسی) و انجام اعمال زنانه، مانند استفاده از حنا، طبق گفته محمد و الله به عنوان جرمی شدید تلقی میشود که مستحق مرگ است.
تنها عاملی که چنین فرد بیناجنسی را از اعدام نجات میداد، انجام نماز بود. بدون آن، محمد دستور قتل او را میداد. به زبان ساده، این بدان معناست که اگر یک فرد بیناجنسی غیرمسلمان از حنا استفاده میکرد، محمد بیتردید دستور قتل آن فرد را صادر میکرد.
هیچ چیزی بزرگتر از انسانیت نیست لا أکبر إلا الإنسانیة