آقا بزرگ تهرانی که در سال 1389 هجری قمری درگذشت، یکی از برجستهترین علمای شیعه از نظر دانش و شهرت به شمار میرود. او همچنین از شاگردان میرزا نوری است که بر اساس آنچه پیشتر در همین جا توضیح داده شد، به تحریف قرآن اعتقاد داشت.
در مقاله پیشین مشاهده کردیم که چگونه نوری حتی پس از آنکه عالم شیعه دیگری به نام شیخ محمود تلاش کرد در رسالهای تحت عنوان “کشف الارتیاب” به رد او بپردازد، بر باور خود به تحریف اصرار ورزید. نوری در ادامه رساله دیگری در رد شیخ محمود به نگارش درآورد. این رساله منتشر یا ترجمه نشد، اما ما تنها به دلیل آنکه شاگرد نوری، آقا بزرگ، چندین بار در دایرةالمعارف خود “الذریعة إلی تصانیف الشیعة” از آن نقل قول کرده است، از محتوای آن آگاه هستیم.
در این مقاله، ما حقیقت تکاندهنده و باورهای واقعی آقا بزرگ تهرانی، شاگرد نوری طبرسی را آشکار خواهیم کرد. آنچه در ادامه خواهید خواند، مسائل را بسیار روشنتر خواهد ساخت؛ پس شکیبایی پیشه کنید، خداوند شما را حفظ کند.
علامه بزرگوار محمد الحسین الحسینی میگوید:
حضرت آیتالله شیخ آقابزرگ تهرانی (قدس سره)، شخصیتی والامقام و صاحب تقوا، اخلاق و ادب بود. ایشان با خویی نیکو، چهرهای گشاده و نفسی کریمانه شناخته میشد.
این عالم ربانی هرگز اجازه نمیداد کسی جسارت نموده و درباره استاد فقیدش، محدث جلیلالقدر میرزا حسین نوری (فرزند مرحوم شیخ محمدتقی نوری)، صاحب اثر مشهور «فصل الخطاب»، سخنی ناروا بر زبان آورد. او همواره با فروتنی و بزرگواری از استاد خود دفاع میکرد[1]1. معرفة الإمام، ج14، ص121
از این متن چنین برمیآید که تهرانی علاقه بسیار زیادی به استادش نوری داشت و اغلب از او دفاع میکرد. با این حال، موضع او در مواجهه با دوراهی نوشتههای استادش در مورد تحریف قرآن چه خواهد بود؟ بیایید بیشتر تحقیق کنیم.
ما از کتاب آقا بزرگ بخشی را نقل میکنیم که در آن به این تعارض میپردازد:
نخستین شبههای که نویسنده “کشف الارتیاب” مطرح میکند این است که اگر تحریف قرآن ثابت شود، یهودیان خواهند گفت که در عدم اعتبار، تفاوتی میان کتاب ما و کتاب شما نیست. شیخ ما نوری در پاسخ به این شبهه بیان داشت که این سخن یک مغالطه لفظی است؛ زیرا مراد از تحریف واقع در کتاب، غیر از آن چیزی است که ظاهر لفظ بر آن دلالت میکند، یعنی تغییر، تبدیل، زیادت و نقصان و غیره که همگی به صورت محقق و ثابت در کتب یهود و دیگران وجود دارد. بلکه مراد از تحریف، صرفاً نقصان اجمالی در غیر آیات الاحکام به طور قطع است. اما در مورد زیادت، اجماع محقق و ثابت از تمامی فرق مسلمین و اتفاق عام از هر کسی که خود را منتسب به اسلام میداند، بر این است که حتی یک کلمه نیز در قرآنِ مجموع بین این دو جلد افزوده نشده است، حتی به اندازه کوتاهترین آیه که بتوان آن را کلام فصیح نامید. بلکه اجماع و اتفاق تمامی اهل قبله بر عدم زیادت حتی یک کلمه در کل قرآن است، به گونهای که جای آن را ندانیم. پس این نقصان اجمالی مورد نظر ما کجا و آن چیزی که ظاهر لفظ بر آن دلالت میکند کجا؟ آیا این جز یک مغالطه لفظی است؟ این خلاصه پاسخ به شبهه اول است.[2]2. الذّریعة إلى تصانیف، ج10، ص221
اولین نکتهای که متوجه میشویم این است که او به نظر میرسد نسبت به استادش جانبدار است. به این معنا که او آنچه را شیخ محمود میگوید بسیار مختصر نقل میکند و سپس پاسخ طولانی از استادش نوری ارائه میدهد. او طوری این کار را انجام میدهد که نوری آخرین حرف را میزند و بنابراین پیروز به نظر میرسد. ثانیاً، او به استدلالهای شیخ محمود در دفاع از قرآن به عنوان “شبهات” یا “تردیدها” اشاره میکند که این امر دلالت بر آن دارد که موضع محمود نادرست است و چیزی بیش از تردیدهای محض نیست، در حالی که حقیقت در پاسخهای نوری (که بر تحریف اصرار دارد) نهفته است.
آقا بزرگ کتابی در این موضوع تألیف کرد و آن را “النقد اللطیف فی نفی التحریف عن القرآن الشریف” نامید که به معنای “نقد ظریف در رد تحریف قرآن شریف” است.
عنوان این کتاب به وضوح نشان میدهد که رد کسانی است که معتقدند قرآن تحریف شده است. با این حال، بیایید برای یافتن جزئیات دقیقتر، بیشتر به این کتاب مهم بپردازیم.
تهرانی هدف از کتاب خود را اینگونه توضیح میدهد:
اینجانب نیز در راستای حمایت از دیدگاه نوری، کتاب «النقد اللطیف فی نفی التحریف» را به رشته تحریر درآوردم و در آن به اتهاماتی که مولف کتاب «کشف الارتیاب» و سایرین مطرح کرده بودند، پاسخ دادم.[3]3. الذّریعة إلى تصانیف، ج11، ص188
1433: «نقد لطیف در نفی تحریف از قرآن شریف»
این اثر، که به قلم مؤلف گرانقدر «الذریعه»، مرحوم آقا بزرگ تهرانی، نگاشته شده است، در واقع تلاشی است برای دفاع از جایگاه علمی و آراء شیخ نوری در پی انتشار کتاب بحثبرانگیز ایشان با عنوان «فصل الخطاب فی تحریف الکتاب» (جلد 16: صفحات 231-232). همچنین، این نوشتار به منظور شفافسازی و تبیین استدلالی ردیهای است که خود نوری پیشتر (جلد 10: صفحه 220) در پاسخ به کتاب «کشف الارتیاب فی عدم تحریف الکتاب» (جلد 18: صفحات 9-10) به رشته تحریر درآورده بود.[4]4. الذّریعة إلى تصانیف، ج24، ص278
چقدر گیج کننده…
عنوان کتاب تهرانی نشان میدهد که برای رد کسانی مانند نوری نوشته شده است، اما نحوه توصیف او از آن در بالا به وضوح خلاف این را نشان میدهد!
عنوان میگوید “رد تحریف قرآن”، اما کتاب در دفاع از نوری و حمله به مخالفان اوست. برای درک این موضوع، به توضیح محمد حسین حسینی تهرانی مراجعه میکنیم که میگوید:
او همواره با فروتنی و بزرگواری از استاد خود دفاع میکرد و معتقد بود اتهاماتی که علیه ایشان مطرح میشود، مرتبط با انواع تحریفات است، در حالی که ساحت ایشان از این تهمتها مبراست. چرا که مرحوم نوری در کتاب «فصل الخطاب» صرفاً به وجود نقصی در آن اشاره کرده و وجود تحریفات دیگری همچون تغییر، تبدیل و زیاده را رد نموده است.[5]5. معرفة الإمام، ج14، ص121
شیخ یاسین موسوی میگوید:
در این میان، دیگرانی نیز با توسل به شیوههای متنوع، همت خویش را مصروف پشتیبانی از وی نمودند. از جمله این مساعی، میتوان به اقدامات شاگرد ارادتمند ایشان در مقام دفاع از آموزگار خود اشاره نمود. این شاگرد وفادار، با جدیت تمام کوشید تا ساحت استاد خویش را از انگاره تحریف، در مواضع متعددی از آثار قلمیاش، مبرا سازد. وی در این راستا، رسالهای با عنوان «نقد لطیف در نفی تحریف» را به رشته تحریر درآورد.[6]6. النجم الثاقب، ج1، ص68
حقیقت اکنون روشنتر میشود، گویی تهرانی با باورهای استادش موافق است و هدفش حمایت از او در این ادعا است که حذفها نوعی تحریف یا فساد محسوب نمیشوند.
توصیف مفصلی از این نسخه خطی توسط محقق محمد حسین حسینی جلالی ارائه شده است:
نسخهای از این اثر به خط خود مؤلف، مورخ سال 1350 هجری قمری، در کتابخانه عمومی ایشان در نجف اشرف، با شماره ثبت 1-2 و در 150 صفحه موجود است. با این حال، در یادداشتی دیگر ذکر شده که تألیف این اثر در تاریخ 19 ذی الحجه سال 1384 هجری قمری به پایان رسیده است.
آغاز این اثر با عبارت «الحمد لله الذی انزل هذا القرآن إماما للبشر . . .» زینت یافته است.
… برخی از فصول این اثر را با عنوان خاصی مشخص ننمودهاند، اینجانب ترجیح دادم که تمامی فصول را با عنوان «فصل» و به همراه شمارهگذاری مشخص نمایم … این کتاب، پژوهشی جامع و فراگیر در مسئله «تحریف قرآن» به شمار میرود که مؤلف در آن به یک نتیجه قطعی دست مییابد و آن، عدم وقوع زیاده در قرآن کریم، ضمن اذعان به احتمال نقص در برخی موارد، میباشد. [7]7. فهرس التراث، ج2، ص495
در نهایت، حقیقت آشکار میشود: آقا بزرگ با انجام یک مطالعه جامع ۱۵۰ صفحهای به همان نتیجه استاد خود دست یافته است که قرآن در زمان جمعآوری توسط صحابه دچار حذفهایی شده است. این نتیجه، به طور قویتر نشان میدهد که خود آقا بزرگ نیز به تحریف قرآن باور داشته است.
کاشف الغطاء میگوید:
شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، در تقریظی بر این اثر چنین اظهار نظر فرمودهاند: «آنچه به نظر اینجانب میرسد… این است که این رساله همچون گوهری گرانبها و مصون باقی بماند و نباید منتشر شود، بلکه شاید جایز هم نباشد…».[8]8. فهرس التراث، ج2، ص495
در واقع، خود نویسنده نیز اهمیت چندانی به انتشار آن نمیداد، او میگوید:
استنساخ این کتاب از آقای مهدی بن احمد دماوندی که برادر همسر من مریم است، توسط فرزندم (4: 143) به فارسی ترجمه شد، اما ما از انتشار آن صرف نظر کردیم..[9]9. الذّریعة إلى تصانیف، ج24، ص278